دانلود دلنوشته سخنان قلبم
و آن موقع است که با تمام دردهایم
در دلم نفرینت میکنم
که به درد من دچار شوی
دیگر از راهرفتن در جادهای
که مرا نصف راه ول کردی خسته شدهام
کم آوردهام
و دیگر انگیزهای برای ادامهی راه ندارم
من زیادی تلاش کردم
و این راه طولانی و خستهکننده را
با امیدهای زیادی ادامه دادم
ولی راهی که خودت ساختهای
و پایان مشخصی ندارد را
به چه امیدی ادامه دهم؟
آیا این است رسم وفاداری؟
خانه متروکه
بوی مرگ
سرگیجه
په ژاره
⭐️ دلنوشتههای پیشنهادی:
مارا در اینستاگرام دنبال کنید
روزی روزگاری منی بودم که فقط خدایش را داشت و دیگر هیچ... .