دانلود دلنوشته عاشقانه و تراژدی فاخته مسکوت
⭐️ دانلود دلنوشته فاخته مسکوت
⭐️ قسمتی از دلنوشته فاخته مسکوت
فاخته ها مشهورند به آواز دلچسبشان. عدهای شوم میخوانندش و عدهای او را سفیر خوشبختی میدانند! او محبوس است بین دوگانگی و حاصل این محبس، تودهایست چنبره زده بر حنجرش. میخواهد روزی فریاد زند: -آی مردم، این فاخته ساکت نیست! ساکتش کردهاند.
***
فاخته به مقصد پنجرهای از آسمان، هبوط میکند.
لبهی پنجره مینشیند و کرک و پرش را به دور خویش میپیچد؛
گویی هوای این کاشانه، سردتر از این شهر است.
مردی لبخند زنان به سویش میآید.
-چه فاخته زیبایی!
آهی میکشد.
-او هم فاخته بود؛
فاختهای دلباخته!
***
فاخته جان؛
آن روزها تو فاخته بودی و من کبوتر جلد پنجرهای که به سوی مهد تو گشوده میشد.
این عاشق عاطل و باطل، شب تا صبح و صبح تا شب را به امید دیدار آن دو گوی سیاه که شبسیاهش را به سحرگه امید گره میزد، کنار همان پنجره میگذراند.
آه! کلمات عاجزند از توصیف حس زیبای کنار رفتن پردهای که مرز بود میان چشمانمان!
***
فاخته جان؛
هر لحظه دعا میکردم طوفان بیاید؛
طوفان بیاید و سیل راه بیاندازد!
آن قدر آب و باد و خاک، خودشان را بر تن شیشه بکوبانند تا پر شود از خاک و گِل و آن دم تو بیایی برای رفت و روب.
چهرهی سرد شیشه دیدنیست، بعد از نوازشش به دست تو!
حتی شیشه هم مشتاق نوازش به دست تو بود.
این عاشق دیوانه که برای یک لحظه دیدار تو، مردم را اسیر بلایای طبیعی میکرد، سهل است!
⭐️ مطالب پیشنهادی برای دلنوشته فاخته مسکوت؛
رمان آیسونا (جلد اول) | ساغر کاربر انجمن انجمن رمان ٩٨
رمان بمیر | نرگس زنده بودی
رمان از تو چه پنهان | فاطمه چگینی کاربر انجمن رمان ٩٨
⭐️ نظر شما در مورد دانلود دلنوشته فاخته مسکوت چیست؟
نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
⭐️برای عضویت در انجمن رمان ۹۸ کلیک کنید.⭐️
در صورت نیاز رمز فایل: roman98.com
مارا در اینستاگرام دنبال کنید
کانال انجمن ما
فاخته جان؛
آن روزها تو فاخته بودی و من کبوتر جلد پنجرهای که به سوی مهد تو گشوده میشد.
این عاشق عاطل و باطل، شب تا صبح و صبح تا شب را به امید دیدار آن دو گوی سیاه که شبسیاهش را به سحرگه امید گره میزد، کنار همان پنجره میگذراند.
آه! کلمات عاجزند از توصیف حس زیبای کنار رفتن پردهای که مرز بود میان چشمانمان!
خوب بود. خسته نباشید.
بسیار زیبا خسته نباشی گلم!
خسته نباشید