تمامی رمان های این سایت متعلق به رمان ۹۸ می باشد و هر گونه کپی برداری از آنها شرعا حرام است و پیگرد قانون دارد.
اینجا محفلی دوستانه برای رشد و ارتقا فرهنگ کتاب خوانی می باشد.
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر کتاب هایتان به ما بپیوندید!
دو خواهر به نامهای کاترین و کلارا، در سال هزار و هفتصد و چهل و سه در ایتالیا تبدیل به خون آشام میشوند.
کاترین که کلارا را مقصر این اتفاق میداند، تصمیم به انتقام از او میگیرد و میخواهد زندگی عادی او در میان انسانها را برهم زند.
کلارا در دبیرستان مارس ویل با معلم تاریخ مرموزی به نام سابین مونیز آشنا میشود که انسانی معمولی نیست و پشت پردهای دارد.
آشنایی او با این دو خواهر منجر به دگرگون شدن زندگی آنها خواهد شد…
➹قسمتهایی از رمان:
خیلی مشکوک بود! جوابهای پیش و پا افتادهای میداد و همین باعث شک هر چه بیشتر کلارا میشد. کلارا نزدیک شد؛ به چشمان مرد خیره گشت. چشمان مرد نیز مثل آهنربا قفل چشمانش شد. -دوباره میپرسم؛ این جا چه کار داری؟ مرد با کمی تأمل لبخندی زد. از حالت خیرگی بیرون پرید و گفت: -خب، گفتم که من سفر کردن رو خیلی دوست دارم! اشتباه شد؟ دوباره؟ آن روز، روز شانسش نبود؛ ولی اطمینان یافت مرد روبهرویش چیزهایی حتی اندک میداند. گل شاهپسند؛ این گیاه لعنتی چه دارد که نقطه ضعف خونآشامها است؟ به طور حتم مرد از این گیاه استفاده کرده بود. رو به او کرد و گفت: -از گیاه خاصی استفاده میکنید؟ مرد خیرهاش شد. این بار توانست نگرانی را از چشمانش بخواند. مرد گفت: -شاید… برای چی میپرسی؟ نگاههای خیرهاشان طوری بود که گویی هر دو متوجه وضعیت پیش رو شده بودند. به چشمان همدیگر خیره و منتظر عکسالعملی از یک دیگر بودند که مرد با لبخند نگاهی به ساعت مچیاش کرد و گفت: -فکر کنم باید به خونه برم. کلی برگه دارم که باید تصحیحشون کنم. معلم جوان بلند شد و گفت: -بلند شو؛ من به خونه میرسونمت. کلارا با کمی تأمل بلند شدم. به یکباره با خود اندیشید: -هنوز اولین روز مدرسه است! چه برگهای برای تصحیح دارد؟ با احساس بدی برگشت تا فکرش را بازگو کند که با فرو شدن سوزنی در پوست گردنش، تعادلش را از دست داد و تاریکی او را در آغوش کشید. *** خورشید در میان آسمان به چشم میخورد و نور دلنشینش پس از سرمای سوزناک شب قبل گرمی بر دل اهالی سیاتل نشانده بود. مت با شادابی از پلهها پایین آمد و به سمت آشپزخانه میرفت. با صدایی بلند گفت: -مونیکا، زود باش دیرمون شده. پاسخش فقط سکوت بود. به راهش ادامه داد. در حال عبور از پذیرایی، با شنیدن صدایی متوقف شد. برگشت و با دیدن کاترین که روی کاناپه لم داده بود، ایستاد و با حالت آماده باش به او خیره شد. کاترین با نگاهی شیطانی و نیشخند زنان گفت: -صبح شریف بخیر عمو جون! مت متعجب به کاترین خیره شد. درحالی که ضربان قلبش بالا میرفت و هر لحظه بدنش بیشتر برای حمله سفت میشد گفت: -تو این جا چه کار میکنی؟ کاترین لبخندی زد و از روی کاناپه بلند شد. در حالی که به آرامی نزدیک مت میشد گفت: -خیلی سنگ دلی عمو جون! منم برادرزادهت هستم. باید مثل کلارا دوستم داشته باشی. مت قدمی به عقب برداشت: -همون موقعی که بهمون بد کردی، باید فکرش رو میکردی. تو عضو خانوادهمون نیستی کاترین. از این جا برو. کاترین چهرهای به خود گرفت و با لبانی آویزان گفت: -داری دلم رو میشکنی! یه خونآشام دل شکسته، ممکنه به خیلیها آسیب بزنه!
کاترین و کلارا تبدیل به خون آشام میشوند.کاترین که کلارا را مقصر این اتفاق میداند، تصمیم به انتقام از او میگیرد.کلارا در دبیرستان مارس ویل با معلم تاریخ مرموزی به نام سابین مونیز آشنا میشود که انسانی معمولی نیست و پشت پردهای دارد و...
تارنمای رمان 98 طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران اداره میشود.
انجمن رمان ۹۸ محفلی دوستانه برای رشد و ارتقا فرهنگ کتاب خوانی و خدمت به ایران عزیز می باشد. برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر رمان ها و نوشته های خودتان به ما بپیوندید! ◄
ثبت نام در انجمن رمان 98 ►
خانوادهی رمان ۹۸، با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
سایت رمان 98 همواره بروز ترین رمانهای نویسندگان را در اختیار اقشار مختلف جامعه میدهد تا به دلیل علاقه افراد به تکنولوژی امکان خواندن کتابهای متنوع را برای همه سنین راحتتر کند و سرانهی مطالعه جامعه رارونق بخشد.
هم چنین بخش انجمن سایت با هدف کمک و حمایت به افرادخوش ذوق و با استعداد ایجاد گشته تا ضمن نشر آثار در بهبود قلم عزیزان نیز سهمی داشته باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ۹۸ | دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
سلام فایل پی دی اف برام باز نمیشه و نسخه اندروید هم برام اخطار میاد که این فایل به گوشیم اسیب میزنه…چیکار کنم؟
سلام فایل ها چک شدند مشکلی ندارن❤️❤️
ببخشید ولی این عکس الساسین هست چرا باید روی یک رمان ایرانی باشه
سلام، فضای رمان خارجی هست
جلد رمان به سلیقه نویسنده زده میشه❤️❤️
بسیار عالی