دانلود ترجمه تراژدی زلیگ
⭐️ دانلود ترجمه زلیگ
⭐️خلاصه ترجمه زلیگ:
درباره سرگذشت پیرمردی به نام زلیگ هست که با ندونم کاریهاش همه رو از خودش رنجونده . یکی از بهترین داستانهای آمریکاییه که در سال ۱۹۱۵ نوشته شده.
⭐️ قسمتهایی از این ترجمه:
زلیگ پیر دیگر از سوی دوستانش مورد احترام قرار نمیگرفت. هیچ کس دیگر او را آقای زلیگ یا در اصطلاح مستر « آمریکایی ” صدا نمیزد. یک بشکه نوشیدنی قدیمی گم شده است ” به تکتک همسایگان خود گم شدن بشکه را اطلاع داد و آگاهانه از آنها پرسوجو کرد تا بفهمد چه کسی بشکه را دزدیده ! ” او هیچ وقت، حتی یک سنت هم پرداخت نمیکند و متعلق به هیچ جا نیست. در واقع به صورت رسمی شهروند هیچ کشوری نیست.”
خساست زلیگ زبان زد خاص و عام بود . برای این که جزئی از شهروندان آمریکا باشد، در قسمت شرق نیویورک که اهمیت چندانی نداشت، باید عضو یکی از جوامعی که فعالیت میکردند، میشد. این جوامع در جمعیت شمارش نمیشدند؛ زلیگ میتواست عضو یکی از جوامع شود. هر یهودی شایسته است وارد «جامعهای به نام، جامعهای برای دفن اعضا» شود؛ برای این که حداقل در یک آرامگاه باریک در انتهای جاده او را دفن کنند. زلیگ پیر عضو یکی ازاین جوامع نیز نبود . همسرش با آه در مورد زلیگ میگفت:
– او همیشه مثل سنگ تنها بود! در لباس فروشی، جایی که زلیگ روزانه میایستاد و کار میکرد، زلیگ با وسیلهای که اتو را نگه میداشت، اتوی سنگین و داغ را در پارچه گذاشت . همکارانش از او بیزار بودند؛ چون طی اعتصاب بعد از دو روز غیبت، دوباره سرِکار برگشته بود. زلیگ نمیتوانست بیکار و آسوده خاطر بنشیند، بدون کسب هیچ گونه درآمدی! فقط با
ترس به این فکر میکرد که اگر روز شنبه به سرِکار برود، کارفرمایش حقوقش را نمیدهد.
***
ظاهر زلیگ از دید به دوستانش متفاوت به نظر میرسید. قد بلندی داشت و اخلاقش مانند تفلون نچسب بود و
همه سعی میکردند از او دوری کنند ! وقتی احمقانه به چیزی زل میزد، شبیه سامسون کور میشد. موهای خاکستری بلند و ژولیدهاش روی شانههایی که با وجود غول پیکری خم بودند، پیچ و تاب خورده بود. لباس نخ نمایش در تنش زار میزد و در هر دو فصل زمستان و تابستان، کلاهی لبهدار بر سر خود میگذاشت . او بیشتر زندگی خود را در دهکدهای دور افتاده در روسیه کوچک گذرانده بود؛ جایی که روی زمین زراعی کشاورزی میکرد و حتی لباس دهقانان بومی را میپوشید .
وقتی تنها پسرش که زن او مرده بود و یک بچه دوازده ساله داشت به آمریکا مهاجرت کرد. در همان بین قلب
زلیگ دچار مشکل میشود؛ با این حال برخلاف ریسکی که داشت، پدر ترجیحش بر این بود که این جا سرزمین
بومیاش است و نمیتواند ترکش کند و باید تا موقع مرگش همین جا بماند . روزی نامهای از پسر زلیگ رسید. در نامه نوشته شده بود که پسرش مریض شده. زلیگ خیلی از این بابت ناراحت شد، ولی این خبر غمانگیز کلمات نشاط آور دیگری هم به دنبال داشت ! ” نوهات موسی به مدرسه دولتی میرود. او تقریباً یک شهروند آمریکایی است، ولی او را مجبور به ترک خدای اسرائیل نکردهاند. او به زودی از طرف خدا برای انجام دستوراتش انتخاب میشود *Bar mitzvah . او نزدیک است…»
همسر زلیگ سه روز و سه شب روی نامه گریست. مرد در جواب نامه عکس العمل زیادی نشان نداد؛ ولی
کمکم شروع به فروختن جزئی از داراییهای خود کرد . رویارویی با دنیای خارج از دهکده برای زلیگ، آن روستایی فقیر، عذابآور بود!
⭐️ مطالب پیشنهادی برای ترجمه زلیگ ؛
رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر رمان ٩٨
رمان بانوی طبیعت | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ۹۸
⭐️ نظر شما در مورد دانلود ترجمه زلیگ چیست؟
نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
⭐️برای عضویت در انجمن رمان ۹۸ کلیک کنید.⭐️
در صورت نیاز رمز فایل: roman98.com
مارا در اینستاگرام دنبال کنید
کانال انجمن ما
عالی♥
ممنونم عزیزم ❤️
خوبه
متشکرم❤️
خیلی هم عالی
خسته نباشی رویاجان
موفق باشی
خسته نباشی عزیزم!
مثل همیشه عالی!
خسته نباشی رویا جان
عاشقتم❤
با وجود اینکه ترجمه نمی خونم؛ اما ارزش امتحان کردن رو داشت؛ واقعا زیبا بود. خسته نباشی عزیزم❤
ممنونم عزیزدلم ❤️❤️