رمان ۹۸ | دانلود رمان
رمان نودهشتیا، مرجع نوشتن و دانلود رمان جدید
دانلود داستان کوتاه ماهی
۵/۵ - (۲ امتیاز)

دانلود داستان کوتاه عاشقانه ماهی

⭐️ دانلود داستان کوتاه ماهی

⭐️خلاصه داستان کوتاه ماهی:

داستان دختر لالی است که با توجه به شرایطش و مشکلاتی که در زندگی دارد سعی می‌کند مانند آدم‌های عادی زندگی کند و عاشق شود!

⭐️ قسمت‌هایی از این رمان:

چای خوش‌رنگی برای خودم ریختم و کنار سفره نشستم.
– صبح بخیر خانم خانما.
لبخندی به بابا زدم و با حرکات اشاره تشکر کردم
مثل تمام این ۲۰ سال، مامان بعد آماده کردن صبحانه به مدرسه رفته بود و بابا هم با عجله چای داغش رو هورتی کشید و با خداحافظی کوتاهی رفت.
به ساعت نگاه کردم، هنوز یک ساعت وقت داشتم. سفره رو جمع کردم و بعد شستن ظرف‌ها به اتاقم برگشتم تا حاضر شم.
هوا بارونی بود، بافت یشمی رنگم رو با شلوار مشکی تنم کردم. جلوی آینه وایسادم، لبخند غمگینی به خودم زدم و شال سبزم رو سرم گذاشتم. بعد از برداشتن کیفم به حیاط رفتم و مثل هر روز مشغول آب دادن به گل‌ها شدم.
ساعت ۱۰ با متینا قرار داشتم و هنوز نیم ساعت فرصت داشتم، اما می‌ترسیدم ترافیک نذاره به موقع برسم، شیرآب رو بستم و بعد به طرف کافه‌ای که متینا گفته بود راه افتادم.
رنوی زرشکی رنگم رو نزدیکی‌های کافه پارک کردم. از دور متینا رو دیدم و به طرفش رفتم.
خواستم غافلگیرش کنم که کیفم به یه‌جا گیر کرد و زمین خوردم.
متینا با هین بلندی برگشت و سریع به طرفم اومد
هم خجالت می‌کشیدم و هم خنده نمی‌ذاشت سرم رو بلند کنم.
– خاک تو سرت کنن ماهیِ الاغ، کوری آخه؟! پاشو آبرو برام نذاشتی، پاشو؛ گریه‌ات چیه حالا؟ شمشیر که نخوردی!
با کمکش بلند شدم و بهش نگاه کردم، وقتی صورت خندونم رو دید، با کیفش به پام زد.
– زهرمار! من نگرانتم تو داری هرهر می‌خندی؟!
دستم رو ول کرد و به حالت قهر راه افتاد که بره. از پشت، کیفش رو گرفتم و چشمام رو مظلوم کردم.
حرصی دندون قروچه‌ای کرد.
– همیشه همینی؛ با اون چشمات، خوب آدم رو خر می‌کنی.
لبخند دندون نمایی زدم و به کافه اشاره کردم
به داخل رفتیم. دکورش پر بود از عکس‌های قدیمی و دوربین‌های عکاسی از هر مدل.
محو دکورش بودم که با سقلمه‌ی متین دهنم رو بستم و روی صندلی چوبی نشستم.
– خوشگله، نه؟
سری تکون دادم که گارسون به طرفمون اومد و بعد از دادن منو رفت.
متفکر به منو نگاهی انداخت.
– خب تو که مثل همیشه قهوه می‌خوری و کیک شکلاتی، اوممم منم همین.
متین رفت تا سفارش‌هارو بده، دستم رو زیر چونم گذاشتم و به اطراف نگاهی انداختم.
چند میز اون‌طرف‌تر دختر و پسر جوونی مشغول حرف زدن بودن، میز کناریشون دوتا دختر نشسته بودن که صدای خنده‌هاشون کل فضای کافه رو گرفته بود و میز کناریمون که پسر جوونی نشسته بود که با اخم به گوشیش نگاه می‌کرد.
همین‌طور بهش زل زده بودم که سرش رو برگردوند و با لبخند نگاهم کرد، لبخند متقابلی زدم و سرم رو پایین انداختم.
انگار که این دختر رفته بود خودش سفارش‌هارو درست کنه! می‌خواستم سرم رو بلند کنم و ببینم کجاست ولی می‌ترسیدم پسره فکر کنه دارم به اون نگاه می‌کنم.
از فکر خودم پوکر شدم و با گوشیم مشغول بازی شدم که بعد از ۵ دقیقه خانم اومدن؛
تا خواستم تو دفترچه‌ام بنویسم که کجا بوده، به حرف اومد.
– نمی‌خواد عصبانی بشی عزیزم، یه‌دفعه‌ای دستگاه گوارشم زد به سرش، دستشویی نیاز شد.
نگاه خیرش رو به چشمام دوخت،
خودکار رو دستم گرفتم و نوشتم:
– چته؟ چرا همچین نگاه می‌کنی؟

⭐️ مطالب پیشنهادی برای داستان کوتاه ماهی : 

رمان دم نیک پی | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

رمان آخرین سنگ قبر | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

رمان هویت مستور | nefes_rad کاربر انجمن رمان ۹۸

رمان اینجا زنی عاشقانه میبارد | فاطمه حیدری

 دلنوشته عشق تو بیماره | ASaLi_Nh8ay

رمان پروانه ها هرگز نمیمیرند | پرنده سار

 

⭐️ نظر شما در مورد دانلود داستان کوتاه ماهی چیست؟

نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.

⭐️برای عضویت در انجمن رمان ۹۸ کلیک کنید.⭐️

در صورت نیاز رمز فایل: roman98.com


مارا در اینستاگرام دنبال کنید

کانال انجمن ما 

  • اشتراک گذاری
خلاصه اثر

داستان دختر لالی است که با توجه به شرایطش و مشکلاتی که در زندگی دارد سعی می‌کند مانند آدم‌های عادی زندگی کند و عاشق شود!

مشخصات اثر
  • نام اثر
    ماهی
  • ژانر
    عاشقانه، اجتماعی
  • نویسنده
    gandom
  • طراح کاور
    Essence
  • صفحات
    45
  • منبع تایپ
    انجمن رمان 98
لینک های دانلود
کامنت ها
  • نازبانو
    ۲۱ خرداد ۱۴۰۰ | ۲۰:۲۹

    قلمتون مانا
    موفق باشید

  • Hannaneh mirbagheri
    ۲۱ خرداد ۱۴۰۰ | ۲۲:۴۳

    عالی

  • saghar
    ۲۱ خرداد ۱۴۰۰ | ۲۳:۲۷

    بسیار زیبا
    موفق باشید

    • فاطمه قاسمی
      ۲۳ خرداد ۱۴۰۰ | ۱۰:۵۰

      بسیار زیبا خسته نباشید 🙂

  • ASaLi_Nh8ay
    ۲۳ خرداد ۱۴۰۰ | ۱۵:۴۶

    زیبا بود. خسته نباشید.

  • KosAr MosaVi
    ۲۹ خرداد ۱۴۰۰ | ۲۱:۳۹

    خیلی عالی

  • bi nhayat. 83
    ۳ تیر ۱۴۰۰ | ۲۳:۲۳

    عالی بود.
    خسته نباشید

  • Meysa
    ۱۶ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۲:۴۶

    خسته نباشید
    عالی بود

تبلیغات
پارسکدرز اولین بازار کار آنلاین ایران
ورود کاربران

  • MaRjAnبی‌صبرانه منتظر سهش می‌مونم آنیتا جان:)♡...
  • MaRjAnقلمتون مانا:)...
  • MaRjAnعالی بود*-*...
  • MaRjAnخسته نباشی جانم🌺...
  • MaRjAnمثل همیشه عالی^^ قلمت مانا نوشین عزیزم🌺...
  • MaRjAnخسته نباشید🌺...
  • MaRjAnقشنگ بود^^...
  • MaRjAnخیلیی قشنگ بودد خسته نباشیی🌺...
  • MaRjAnخسته نباشید عزیز؛ قلمتون مانا🌺...
  • MaRjAnخسته نباشی عزیزم^^...
درباره سایت
رمان ۹۸ | دانلود رمان
خانواده‌ی رمان ۹۸، با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است. سایت رمان 98 همواره بروز ترین رمان‌های نویسندگان را در اختیار اقشار مختلف جامعه می‌دهد تا به دلیل علاقه افراد به تکنولوژی امکان خواندن کتاب‌های متنوع را برای همه سنین راحت‌تر کند و سرانه‌ی مطالعه جامعه رارونق بخشد. هم چنین بخش انجمن سایت با هدف کمک و حمایت به افرادخوش ذوق و با استعداد ایجاد گشته تا ضمن نشر آثار در بهبود قلم عزیزان نیز سهمی داشته باشد
آمار سایت
  • 127 نوشته
  • 0 محصول
  • 1095 کامنت
  • 426 کاربر
دسترسی سریع
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ۹۸ | دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.