دانلود دلنوشته عاشقانه و ارزشمند سهراب من گمشده ام
✳ دانلود دلنوشته سهراب من گمشده ام
✳ مقدمه دلنوشته سهراب من گمشده ام:
من، گم شدهام!
درکوچه پس کوچههای خیالها و آرزوهایم
همه جا تاریک است.
من، ترسیدهام!
نه از تاریکی
که از صدای زمزمه دستهایم ترسیدهام.
تو را صدا میزنند!
✳ قسمتهایی از این دلنوشته:
خسته و بیرمق
در میان تاریکی شب
در کنار تک درخت خشکیده کوچه باغ رویاهایم، مینشینم
و با خودم میگویم:
»من، گم شدهام! «
مدتهاست که گم شدهام
در کلاف پرپیچ و خم ترسهایم.
تو، شاد و بیپروا
از کنارم میگذری!
دستهایم بلندتر صدایت میکنند
اما تو، نمیشنوی!
مدتهاست که دیگر صدایشان را نمیشنوی!
قسمتی از دلنوشته:
روزهاست که زمزمهاش را میشنوم:
»قایقی خواهم ساخت
دور خواهم شد از این خاک غریب. «
میشود من را هم ببری؟
خستهام از این بیشهی عشق
دیگر، هیچکس نیست!
قهرمانان خوابیدهاند.
اسطورهها، بارِ سفر بستهاند.
میشود من را هم ببری؟
به همان شهری که در آن سوی این پهنه آبیست؟
من در این بیشه تاریکی
میترسم.
من از این تاریکی، بیزارم!
میشود من را هم ببری؟
با تو خواهم خواند.
با تو خواهم راند.
با تو دور خواهم شد از این خاک غریب.
میشود من را هم ببری؟!
***
به سراغ من اگر میآیی؛
من به هیچستانم!
میشنوی؟
من به هیچستانم!
روزهاست که در این بیغوله؛
در یاد تو، محبوسم!
به سراغ من اگر میآیی؛
آهسته بیا!
چینی دل من؛
نازک شده است!
دل من…
به هیچستان است!
جایی که در آن؛
پرندهها، بیبالند!
چشمها، گریاناند!
به سراغ من اگر میآیی؛
من به هیچستانم!
***
»چترها را، باید بست!
زیر باران، باید رفت«!
سهراب چه شیرین میگویی؛
من چتر ندارم!
آبادی من بیباران است؛ اما، نه!
یکبار،
باران بارید.
خاطرههایم را دزدید!
وقتی در آبادی من،
باران میبارد؛
زیر چتر باید رفت!
باران…
خاطرهها را خواهد دزدید!
➹مطالب پیشنهادی برای دلنوشته سهراب من گمشده ام؛
➹ نظر شما در مورد دلنوشته سهراب من گمشده ام چیست؟
نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
در صورت نیاز رمز فایل: roman98.com
بسیار زیبا.
موفق باشید.