دانلود دلنوشته تراژدی مات و تاریک
⭐️ دانلود دلنوشته مات و تاریک
⭐️مقدمه دلنوشته مات و تاریک:
سهراب میگفت
«قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب»
به قایق شکسته دستی میکشم
میبینی سهراب! نه قایقی برای رفتن هست، نه نایی در بدن
این کهنه قایق شکسته که جان رفتن ندارد
من میمانم و شب تار
من میمانم و قایق شکستهام که زخم دارد
من میمانم و تلاطم دریایی که مات و تاریک است
⭐️ قسمتهایی از این دلنوشته:
گاهی آنقدر دلت میگیرد، آنقدر بغض لعنتی به گلویت فشار میآورد که میگویی:
– کاش نفسی نمیآمد!
کاش نفسی نمیرفت!
و چقدر هوای این روزهایم نم گرفته
دستم را روی قلبم میگذارم
قلبی که خیلی وقت است باتری میخورد
به قول عزیزجانم:
– قلب آدمها حرمت دارد، جای هر کسی نیست!
میگوید:
– یک زن همه چیزش را از قلب پرمهرش دارد، از آ*غو*ش گرمش، از عطر نفسهایش، از بخششهایش.
پوزخندی میزنم
چند سالی میشود نه قلب پرمهری دارم، نه آ*غو*ش گرمی. نفسهایم بوی دود میدهد.
از همان روزی که فهمیدم جعبه مدادرنگی نداشتم، رؤیای کودکی نداشتم.
آنقدر زخم خوردهام که روحم هم زخمی شده
عزیزجانم، همه را گفتی؛ اما نگفتی
امان از روزی که قلب یک زن را خُرد کنند!
آن روز میشود یک تکه سنگ
مثل من!
***
پاهایم توان آمدن ندارد
توان رفتن هم ندارد
خیلی وقت است، خیلی!
شاید به چند ماه، شاید هم به چند سال رسیده
قلب عفونتزدهام توان تپیدن ندارد
به قول صادق هدایت
«اندوه که از حد بگذرد
میشود بیاعتنایی مزمن!»
و اندوهی که از حد گذشته و دست برده به گلویم
خاطرههایم را جلوی چشمهایم دار میزند
و تمام تلاشم برای حفظ خاطرههایم میشود پوزخند تلخ گوشه لـبهایم
غریب و ضعیف مثل یک ماده گرگ زخمی تنها
***
مغز و قلب را در میدان جنگ میبینی
نفسهایت به شماره میافتد و این تویی که میشوی بازنده بازی ترسهایت
سرکوب کردن ترس در تاریکیها
دغدغه شب و روزهایت
حرف…
غم…
کنایه…
زخم…
درک…
درس…
تهدید…
مرگ…
همه و همه علیهت قد علم میکنند
و تو شمشیر به دست، تک سرباز صفحه بازی هستی
به خودت که آمدی، میبینی کیش شدی
مگر سرباز هم کیش میشود؟
سرباز زاده شده برای مرگ
تو نمیدانی اما آروارههای شهر خبرم کردند
این جماعت از ترس وزیر شدنت، دست به مات کردن و کشتنت هم میزنند؛ اما نمیمیری…
و اینطور قانون بازی عوض میشود
⭐️ مطالب پیشنهادی برای دلنوشته مات و تاریک :
رمان آخرین قدم های راه | فاطمه مقاره کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان در همسایگی هرماس | زینب باقری کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان آهیر | فاطمه عطایی و زینب شیری کاربران انجمن رمان ۹۸
دلنوشته پرواز سقوط | ASaLi_Nh8ay
⭐️ نظر شما در مورد دانلود دلنوشته مات و تاریک چیست؟
نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
⭐️برای عضویت در انجمن رمان ۹۸ کلیک کنید.⭐️
در صورت نیاز رمز فایل: roman98.com
مارا در اینستاگرام دنبال کنید
سهراب میگفت
«قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب»
به قایق شکسته دستی میکشم
میبینی سهراب! نه قایقی برای رفتن هست، نه نایی در بدن
این کهنه قایق شکسته که جان رفتن ندارد
من میمانم و شب تار
من میمانم و قایق شکستهام که زخم دارد
من میمانم و تلاطم دریایی که مات و تاریک است
خیلی زیبا بود
خسته نباشید
ممنون که وقت گذاشتید(:
خیلی خوب ღ
مچکر
بسیار زیبا
به امید موفقیت روزافزونت عزیزم^^
عالیی
عالی عزیزم 💋💋😍😍😍😍
ممنون که وقت گذاشتید(:
عالی خسته نباشی گلم قلمت مانا:)
❤❤
سلام، میشه شعر هم منتشر کرد ؟
چطوری؟
سلام، بله
در انجمن عضو شوید تا مدیران راهنماییتون کنند
عضویت در انجمن
عالی بود.
موفق باشید.
ممنون(:
بسیار زیبا
موفق باشی عزیزم♡
خیلی عالی
عالی بود عزیزم
خسته نباشی
عالیییی
خسته نباشید
خسته نباشید
عالی بود
عالی بود عالیییی، خسته نباشید✨💚