دانلود داستان کوتاه نگاه من
خلاصه:
این داستانی کوتاه در مورد بخشی از زندگی دختری کرهای در دبیرستان است
که چگونگی تغییر مسیر زندگی، تغییر دید و نگاه او به دنیایی که در آن زندگی میکنیم را نشان میدهد.
این داستان کوتاه اختصاصی انجمن رمان ۹۸ است!
کپی برداری از آن ممنوع میباشد.
(مگر بدون دانلود مستقیم و با لینک سایت منبع)
قسمتی از داستان کوتاه:
توی مدرسهی ما دویست و ده نفر آدم هست که صدتاش پسر و نود تا دختر هستند.
البته به اضافهی بیست نفر معلم، مدیر و مسئول که ده نفر آقا و ده نفر خانوماند.
هه… من تنها هستم. البته یعنی بودم.
ولی، ماجرا از زمانیه که با اون آشنا شدم. یعنی، وقتی که پونزده سالم بود.
داشتم مثل همیشه سر به زیر به مدرسه میرفتم.
توی مدرسه به سر به زیر، کولی و کودن مشهور بودم! هر کی یکیاش رو میگفت.
اون روز هم دقیقاً مثل همهی روزها داشتم با شنیدنِ این سخنان و دیدن کفشهای رنگارنگ، با غصه، به مدرسه میرفتم.
قرار بود پونزده نفرِ تازه به مدرسهی ما بیان.
دخترها که منتظر پسرهای جدید بودند، توی راهروی دبیرستان ایستاده بودند.
مدام پچ پچ میکردند و بعدش می خندیدند.
از همه نوع طبقات اجتماعی تو مدرسهی ما بودند.
ولی، پولدارها برای پرداخت پول کمتر به این جا اومده بودن و بعضیهاشونم به خاطر این که بچههاشون رو دوست نداشتند، اونها رو به این جا آورده بودند.
مدرسه برام مثل جهنم بود. این جا رو اصلاً دوست نداشتم.
دعواهای بین مادرم و پدرم مدام سر شهریههای این جا بود.
من که مادر دائم الخمر داشتم، از این جا بیشتر از همیشه متنفر بودم.
هر قدمی که برمیداشتم، زمین زیر پام رو نفرین میکردم.
آرزو میکردم که کاش میشد بال داشتم تا روی این کاشیهای چرکین قدمهام رو نمیذاشتم.
خاکستر پدرم رو تو رودخونه ی هان ریخته بودیم. ناراحت بودم!
کسی نه بود که حرفهام رو بفهمه و نه بود که میتونستم نگاهش کنم.
دلم واسهی دیدن چهرهی مادرم تنگ شده بود.
وقتی شیشههای سودا رو ازش میگرفتم، مدام دعوام میکرد.
گردنم رو ماساژ دادم و روی صندلی نشستم.
کولهام رو جلوم آوردم و داشتم کتاب انگلیسیام رو روی میز میذاشتم که دستی محکم به میز روبروییام خورد.
مشخص بود که کی بود. کفشهای لوکسش داد میزد.
با صدای آرومی گفتم:
_دستت رو بردار!
صدای جویدن آدامسش روی مخم بود. حتی به حرفم هم گوش نکرده بود.
این کیم جوجو هم واسه من دردسر شده بود.
کیم جوجو با صدای ظریفش من رو کودن خطاب کرد و گفت:
_کودن! اگه نخوام بردارم، چی کارم میکنی؟ تو حتی نگاهمم نمیکنی؛ پس، چه طور میخوای من رو بزنی؟
آب دهنم رو محکم قورت دادم و نگران شدم. این بازم میخواست پولم رو بگیره!
من به زور کار میکردم.
از یقهی کتم گرفت، بلندم کرد و من رو با خودش کشید.
ازش میترسیدم. به ته سالن رسیدیم.
زنگ کلاس هم که نمیخورد تا من از شرِ اینها خلاص بشم.
من رو به دیوار کنار پنجره کوبید و با چهار تا از دوستاش، دور من رو پر کردند.
به دیوار چسبیدم و داشتم کفشاش رو نگاه میکردم. نفسهام تند تند شده بود.
کیم جوجو جلو اومد و گفت:
_دختر جون، میدونی حوصلهی گیس و گیس کشی ندارم! بدو و سریع خودت برو سر اصل مطلب.
_جوجو! خواهش میکنم! من به زور کار میکنم. مادرم مریضه….
دانلود رمان های پیشنهادی داستان کوتاه نگاه من:
رمان من در کنار تو هستم | Fatemeh14 کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ماه بی تو| مهلا باقری کاربر انجمن رمان ۹۸
دانلود رمان فرار از احساسات ویژه رمان ۹۸
دانلود رمان قصه عشق ترگل
نظر شما در مورد دانلود داستان کوتاه نگاه من چه بود؟
نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید!
در صورت نیاز رمز فایل: roman98.com
چرا نمی شه دانلود ش کرد؟
دوباره امتحان کنید. لینک های دانلود بررسی شده و کاملا سالم هستند