دانلود رمان فانتزی و معمایی ابر خون آشام
⭐️ دانلود رمان ابر خون آشام
⭐️مقدمه رمان ابر خون آشام:
«رؤیاها ساخته شدهاند تا برآورده شوند!»
رؤیاهایت بزرگند؟ کوچکند؟ اصلاً هیچ رؤیایی داری؟
رؤیاداشتن زیباست؛ اما نکتهای هم وجود دارد.
همیشه در خوبی، بدی هم هست. در روشنایی، سیاهی پرسه میزند.
در زیبایی، زشتی نهفته است وَ…
در رؤیا، کابوس نیز پنهان است!
پس مراقب رؤیاهایت باش، قبل از اینکه بهسمت تباهی برود!
⭐️ قسمتهایی از این رمان:
ورق زدم که چشمم به یه عکس افتاد. سیاه-سفید بود و پرینتشده؛ عکس یه… عنکبوته؟!
از بدن گنده و پاهای دراز و کشیدهش فهمیدم.
ولی یه عنکبوت ساده نبود، یه عنکبوت غولپیکر بود. خیلی بزرگ بود.
تعجب کردم. سر تکون دادم و صفحهی بعد رفتم. صفحهی بعد و پشت اون برگه، یه سری جملات نوشته بود؛ اما عجیبغریب، به یه خط دیگه بود؛ نه فارسی، نه انگلیسی، عربی، یونانی، پرتغالی، چینی و… .
عجیبغریب بود. (حتی عجیبتر از خط چینیها که شبیه خونهست.) حتی باستانی هم نبود.
به صفحهی بعدش نگاه کردم. عکس یه خفاش عظیمالجثه و ترسناک با بالهای غولپیکرش بود.
اوه اوه! بچه این رو ببینه درجا شلوارش زرد شده!
صفحهی بعد رفتم که همون جملات رو پشت برگه دیدم.
به تصویر بعد نگاه کردم. عکس یه…
وا! این چیه دیگه؟ اختاپوسه؟ پس چرا بال داره؟!
عکس یه اختاپوس غولپیکر با بالهای بزرگش(!) تو اقیانوس در حال حمله به یه آدم بود.
یعنی قشنگ شاخهام بیرون زد و کم مونده بال هم در بیارم. (قشنگ میشدم مالفیسنت دیگه.)
پشت اون هم همون جملات بود.
تصویر بعد رفتم که ذوقمرگ شدم.
ننهجون، اینکه «مَدوسا*»ست.
یعنی من قربون اون موهای مارمارت برم!
خندیدم و آخرِ آخرِ کتاب رفتم.
یه عکس بود، تصویر یه خونواده؛ یه زن و یه مرد که یه نوزاد بـ*ـغلشون بود و دختربچهای کنارشون ایستاده بود.
خوشگل بودن؛ اما اون نگاه سیاهشون که بهخاطر پرینت عکس بود، طور خاصی بود. حسی رو بهم تلقین میکرد که انگار این آدمها معمولی نیستن.
عجیب بود چنین حسی داشتم؛ اما نمیدونستم این حس از کجا اومده و دلیلش چیه!
نفسم رو بیرون دادم و صفحهی آخر رفتم. خالی و سفید بود و فقط یه جمله داشت:
«آن زمان که متون زیر را خوانی، باید بدانی که قرار است پا به عجایب گذاری.»
یعنی الان دیگه قشنگ مطمئن شدم طرف عملیای چیزی بوده.
زبونم رو در آوردم و چشمهام رو چپ کردم. (اینجانب بسی کم دارد.)
متون زیر جمله رو خوندم.
الان واقعاً به این دو خط جمله گفته متون؟!
من میگم این اصلاً عملی نبوده؛ فکر کنم تو کلهش جای مغز، پشمکی چیزی بوده.
اون مثلاً متون هم با همون خط عجیب نوشته بود.
پوف!
یه نگاه سرسری بهش انداختم. آخرین جملهی خط خرچنگقورباغهش رو خوندم که احساس کردم زمین زیر پام میلرزه. متعجب سرم رو پایین بردم و نگاهی انداختم. زمین داشت میلرزید.
چشمهام گرد شد.
یا حضرت زلزله!
زلزله اومده؟!
خواستم عکسالعملی نشون بدم که یهو صدایی تو گوشم پیچید:
-تانیا! تانیا!
کتاب رو انداختم، جیغ زدم و گوشهام رو چسبیدم. صدا تو کل سرم میپیچید و تو گوشهام تکرار میشد. سرسامآور بود.
⭐️ مطالب پیشنهادی برای رمان ابر خون آشام ؛
رمان انتهای درد | Fatemeh Deris کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان بازگشت تاریکی( جلد دوم دامگستران) | Negin Farkhandeh کاربر انجمن رمان ۹۸
⭐️ نظر شما در مورد دانلود رمان روزای بارونی چیست؟
نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
⭐️برای عضویت در انجمن رمان ۹۸ کلیک کنید.⭐️
در صورت نیاز رمز فایل: roman98.com
مارا در اینستاگرام دنبال کنید
کانال انجمن ما
«رؤیاها ساخته شدهاند تا برآورده شوند!»
رؤیاهایت بزرگند؟ کوچکند؟ اصلاً هیچ رؤیایی داری؟
رؤیاداشتن زیباست؛ اما نکتهای هم وجود دارد.
همیشه در خوبی، بدی هم هست. در روشنایی، سیاهی پرسه میزند.
در زیبایی، زشتی نهفته است وَ...
در رؤیا، کابوس نیز پنهان است!
پس مراقب رؤیاهایت باش، قبل از اینکه بهسمت تباهی برود!
موفق باشیی عزیزمم
موفق باشی عزیزمم
خیلی ممنون گلم?
نخوندم الان زدم که بخونم نظرمو بعدا میگم
بسیارعالی
خسته نباشی کیمیاجان❀
خیلی ممنون?
خوب بود. خسته نباشید.
خیلی متشکر ?
خسته نباشید به نویسنده عزیز:)
ممنون فاطمه جان 🙂
خوب بود اما اگر یکم ب داستان پر و بال میدادید جذاب تر میشد در کل برای نیم ساعت وقت گذاشتن خوب بود
از انتقادتون متشکرم 🙂
رمان زیبایی بود
خسته نباشید
ممنون دوست عزیز 🙂
عالی
خسته نباشید
متشکرم 🙂
وای عالی بود
هیجانی بود
اسمشم جوری هست که آدمو از صد فرسخی جذب میکنه
بی اندازه منتظر رمان بعدیتم کیمیا جان
ممنونم بابت نظرت عزیزم 🙂 خیلی خوشحالم مورد پسندت قرار گرفته!
عالی بود😂
اگه سه جلدی میشد بنظرم بهترین رمان طنز تخیلی میشد.
محشر بود🌹❤
خیلی ممنون دوست عزیز 🙂
تصمیم بر جلدهای بیشتری داشتم؛ اما متأسفانه نشد!
خوشحالم مورد رضایتون قرار گرفته 🌷
عالی بود اگه میشد دو جلد داشتتت خسته نباشی🙂🦋
بسیار قشنگ بود💜
موفق باشید.
امیدوارم آثاری بیشتری ازتون ببینم
رمان بسیار زیبایی بود💗