دانلود رمان عاشقانه روزای بارونی
⭐️ دانلود رمان روزای بارونی
⭐️خلاصه رمان روزای بارونی:
روزای بارونی … روزایی که برای هر کسی که ذره ای احساس داشته باشه همراه با لذته … گاهی می تونه برای همون افراد سرشار از درد باشه … درد نبودن کسی که یه روزی بوده … یا درد تنهایی و نبودن هیچکس! روزایی که هر کسی توی هر ادبیاتی ازش به عنوان غم استفاده می کنه و تنهایی …
همه می گن ابرا کنار می رن و خورشید یه روز در می یاد … شاید باید به این رمان هم همینطور نگاه کرد …
روزای بارونی … بازی سرنوشته … امتحان پس دادن بنده هاست … خدا عاشقا رو دوست داره و گاهی تصمیم می گیره ببینه چند مرده حلاجن … وقتی قراره عاشقا ترفیع بگیرن باید از یه امتحان سخت عبور کنن … یا اونقدر عاشقن که از این امتحان سر بلند می یان بیرون و می رن مرحله بعد … یعنی عاشق تر می شن … و پیش خدا عزیز تر … یا اینکه … سقوط می کنن! عشق رو رها می کنن و تنهایی رو انتخاب می کنن … اون مجازاتیه که خدا براشون در نظر گرفته … این رمان می خواد به همه عاشقا بگه ، صبور باشین ، طاقت داشته باشین ، به هم فرصت بدین ، با هم باشین! اینجوری از اون امتحان سر بلند بیرون می یاین … وگرنه سزاتون سقوطه!
⭐️ قسمتهایی از این رمان:
-جان مامان ؟
-گوشیت داره زنگ می خوره … بیارم برات؟
بدون هیچ هیجانی سرشو تکون داد و آترین با یه حرکت پرید از توی ماشین سارژیش بیرون و شیرجه رفت سمت اتاق مامانش … ترسا کتابش رو بست و پرت کرد اون طرف … هیچی نمی فهمید!
اینقدر ذهنش درگیر و مشغول و خسته بودم که از خوندن اون مطال*ب سنگین جز سر درد هیچی به مغزش وارد نمی شد … آرتان لی لی کنان گوشی ترسا رو آورد … دست دراز کرد و گوشی رو از بچه گرفت و به عادت همیشه که وقتی آترین کاری براش انجام می داد – الو …
صدای خسته شایان رو شنید:
سلام ترسا …
-سلام …
-چطوری؟!
صداش توی بغض نشست اما بازم اجازه نداد بشکنه …
-زنده ام …
-اینجوری حرف نزن جلوی بچه …
شایان به خوبی صدای آرتین رو می شنید … ترسا پشت به آترین نشست و گفت:
-چه خبر؟
-صبح تا حالا یم خوام بهت زنگ بزنم وقت نمی شه … با کلی دوندگی کارت رو جلو انداختم … امروز احضاریه به دست آرتان رسیده … خودت رو برای عواقبش آماده کن … بهتره توی خونه نمونی … اون شوهر وحشیت می زنه …
داد ترسا بی اراده بود:
-درست حرف بزن شایان!
چشمای شایان گرد شد و دست ترسا جلوی دهنش قرار گرفت … حقیقت تلخی بود … هنوزم طاقت نداشت کسی به آرتانش توهین کنه … اما برای توجیه حرکتش نالید:
-بابای بچه مه شایان …
⭐️ مطالب پیشنهادی برای رمان روزای بارونی ؛
رمان صومعه شیطان(جلد دوم هنری جونز) | hanane.h.f.z کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸
⭐️ نظر شما در مورد دانلود رمان روزای بارونی چیست؟
نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
⭐️برای عضویت در انجمن رمان ۹۸ کلیک کنید.⭐️
در صورت نیاز رمز فایل: roman98.com
مارا در اینستاگرام دنبال کنید
کانال انجمن ما
روزای بارونی ... روزایی که برای هر کسی که ذره ای احساس داشته باشه همراه با لذته ... گاهی می تونه برای همون افراد سرشار از درد باشه ... درد نبودن کسی که یه روزی بوده ... یا درد تنهایی و نبودن هیچکس! روزایی که هر کسی توی هر ادبیاتی ازش به عنوان غم استفاده می کنه و تنهایی ...
همه می گن ابرا کنار می رن و خورشید یه روز در می یاد ... شاید باید به این رمان هم همینطور نگاه کرد ...
روزای بارونی ... بازی سرنوشته ... امتحان پس دادن بنده هاست ... خدا عاشقا رو دوست داره و گاهی تصمیم می گیره ببینه چند مرده حلاجن ... وقتی قراره عاشقا ترفیع بگیرن باید از یه امتحان سخت عبور کنن ... یا اونقدر عاشقن که از این امتحان سر بلند می یان بیرون و می رن مرحله بعد ... یعنی عاشق تر می شن ... و پیش خدا عزیز تر ... یا اینکه ... سقوط می کنن! عشق رو رها می کنن و تنهایی رو انتخاب می کنن ... اون مجازاتیه که خدا براشون در نظر گرفته ... این رمان می خواد به همه عاشقا بگه ، صبور باشین ، طاقت داشته باشین ، به هم فرصت بدین ، با هم باشین! اینجوری از اون امتحان سر بلند بیرون می یاین ... وگرنه سزاتون سقوطه!
رمان خوبی بود.
قلمتون مانا.
خوب
جلد دوم قرار نبود هس،درسته؟
سلام، خیر تا جایی که بنده اطلاع دارم این جلد آخر بوده
خسته نباشید به نویسنده عزیز:)