دانلود رمان معمایی و ترسناک هیچکسان
⭐️ دانلود رمان هیچکسان
⭐️خلاصه رمان هیچکسان:
این رمان داستان زندگی یه پسر به اسم بهـــراد هست
که بعد از مدتی متوجه حضور نیروهای منفی در اطرافش میشه(که ممکنه شیطانی باشن).
بعد از مدتی به پیشنهاد اطرافیانش به یه نفر که مشهوره با جن ها در ارتباطه مراجعه می کنه
و متوجه میشه گروهی از جن های یهودی در صدد آسیب رسوندن به اون هستن و …
⭐️ قسمتهایی از این رمان:
همین که مسعود رفت با خودم گفتم عجب غلطی کردم! حال دیگه حتما از ترس میمیرم.سعی کردم به خودم مسلط باشم و به چیزای خوب فکر کنم.سکوت اعصابمو به هم میریخت.چند تا نفس عمیق کشیدم.چشمم به تاریکی عادت کرده بود و می تونستم کل چاه روببینم.برای یه لحظه حس کردم رو به روی من کنار دیوار چاه، آب داره تکون می خوره.بهخودم قبولوندم که به خاطر حرکت خودمه.اما هر چی می گذشت حرکت آب بیشتر میشد.ازاون قسمت آب حباب خارج میشد.بعد چند ثانیه حباب ها شروع به حرکت کردن .داشتن ازکنار دیوار به سمت من میومدن .این دفه دیگه راه فراری نداشتم.مسعود و سورن به دهانه یچاه برگشتن و منو صدا زدن .اونقدر حواسم به حرکت آب بود که نتونستم جواب شون روبدم.دوباره منو صدا زدن و این دفه حواسم اومد سر جاش.
با صدای بلند گفتم :
-یه چیزی اینجاست!
سورن:
–نگران نباش!الن طنابو می ندازیم پایین…
یه چیزی جلوی پای من از ته آب داشت بال میومد.با دقت به آب نگاه کردم.انگار یه شیءبود! کامل سرمو بردم زیر آب و گرفتمش…سریع از آب بیرون اومدم و طنابی رو که سورن پایین انداخته بود گرفتم.
-میشه کمک کنید بیام بال؟!
سورن و مسعود طناب رو بال کشیدن و من هم با کمک دیوار چاه سعی می کردم بال برم.با بدختی تونستم از چاه بیام بیرون .همین که بیرون اومدم روی زمین ولو شدم.سورن یه لگدبه پام زد و گفت :
-هی بهش میگم وایسا عین شتر سرشو گرفته بال و داره میره…
مسعود:
–بهراد بهت نمیاد انقد سنگین باشی!
با دست بهشون اشاره کردم :
-این توی چاه بود.
سورن و مسعود با دقت نگاه کردن .
سورن:
–پا…نعل رو اینجا انداختن!! ولی چرا؟!
مسعود ماجرای نعل رو نمی دونست.رفتیم توی خونه و سورن قضیه رو واسه ش تعریفکرد.منم که حسابی خیس و گلی شده بودم رفتم دوش بگیرم.اما واقعا خوشحال بودم از اینکهتوی چاه به چیز ترسناکی برنخوردم.از حموم که بیرون اومدم ساعت از هفت گذشته بود.
مسعود:
–برو حاضر شو! امروز کلی وقت مون رو گرفتی…
⭐️ مطالب پیشنهادی برای رمان هیچکسان ؛
رمان مهره های گمشده | Ashly کاربر انجمن رمان ۹۸
دلنوشته می نویسم | سامیار زاهد
⭐️ نظر شما در مورد دانلود رمان هیچکسان چیست؟
نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
⭐️برای عضویت در انجمن رمان ۹۸ کلیک کنید.⭐️
در صورت نیاز رمز فایل: roman98.com
مارا در اینستاگرام دنبال کنید
کانال انجمن ما
عالی.
خسته نباشید.
عالییی
ترسناکم بود (برا عشق ترسناک)
قلمت خیلی خوبه
بهراد خوب نترسه
عالیی
اگر ژانر ترسناک رو میپسندید حتما این رمان رو بخونید:)
من سه جلد این رمانو خوندم. به نظر من که عالی بود.
عالی بود
خسته نباشید
دانلود کردم میخوام بخونم ممنون:)
فکر کنم بار بیستمین باریه که میخوام بخونمش تا جایی که یادمه از دو سه سال پیش میخوندمش واقعا عاشقشم دمتون گرم فقط یه انتقادی دارم اینکه رفتار ها و حرفای بهراد و سورن و کلا هر شخص مذکر توی داستان عین رفتار و حرفای دختراست فکر کنم دلیلش اینه شما خودتون دخترید امیدوارم اصلاحش کنید حالا تو رمان های بعدی…