رمان ۹۸ | دانلود رمان
رمان نودهشتیا، مرجع نوشتن و دانلود رمان جدید
دانلود رمان ژیکان
۱/۵ - (۱ امتیاز)

دانلود رمان ژیکان

⭐️ دانلود رمان ژیکان

 

⭐️خلاصه:

او خواهان آزادیست؛ آزادی در خندیدن، دویدن،‌ زیر لـ*ـب آهنگ خواندن و حتی لباس روشن پوشیدن! او حبس شده در افکار پوسیده مردمی‌ست که بلند خندیدن را جرم می‌داند. چاره‌ای جز به به‌دست آوردن آزادی ندارد و با عجز به هر ریسمانی چنگ می‌زند و سرانجام همان ریسمان او را به دار می‌آویزد!

 

⭐️ قسمتی از رمان:

حاج بابا نفس‌های کش‌دار می‌کشه و بعد نگاهش رو به من می‌دوزه.
خم می‌شه و با پشت دست محکم توی دهنم می‌زنه و می‌گه:
– خیره‌سر
اشک‌هام روی گونه‌‌ام سرازیر می‌شن و من تو دلم به چشم‌هایی که بدون اجازه‌ی من می‌بارن لعنت می‌فرستم!
چونه‌‌ام از بغض می‌لرزه و تمام توانم رو داخل پاهام جمع می‌کنم تا از روی زمین بلند بشم. همین‌که روی پاهام می‌ایستم، دست حاج بابا جلو میاد و موهایی که از مقنعه‌‌ام بیرون اومده بودن رو به دست می‌گیره و با دل و جون می‌کشه.
صدای جیغم بلند میشه و این‌بار ضرب دست مامان، نصیب تن خسته‌‌ام میشه.
– خفه‌‌شو‌ دختر! می‌خوای آبرومون رو ببری؟
دستم رو بالا می‌برم و محکم مچ دست حاج بابا رو می‌گیرم و از موهام جداشون می‌کنم.
دست‌های لرزونم رو بالا می‌برم و ماسکم رو پایین می‌کشم و با لکنت میگم:
– اگه با…بیرون بودن، موهای من…آبروتون توی خطر میوفته…
مقنعه‌‌ام رو عقب‌تر می‌کشم و ادامه میدم:
– از این به بعد این‌جوری می‌رم بیرون!
تسبیح حاج بابا مجدد بالا میاد و این‌بار مامان جلوی حاج بابا رو می‌گیره و میگه:
– آروم باش، قلبت مریضه.
پوزخند روی لبم عمیق‌تر میشه و انگشت اشاره‌‌ام رو به سمت تسبیح حاج بابا که روی هوا مونده بود می‌گیرم و با تمسخر میگم:
– اوه مای گاد، نحوه‌ی ثواب جمع کردن هم آپدیت شده، مردم با تسبیح بچشون رو می‌زنن تا ثواب جمع کنن!
شعله‌های آتیش توی چشم‌های حاج بابا روشن می‌شه و مامان رو با عصبانیت کنار می‌زنه.
امکان فرار کردن و پناه بردن به اتاقم رو داشتم؛ اما می‌ایستم تا مجدد مورد حمله‌ی حاج‌بابا قرار بگیرم.
دست‌های حاج بابا به دور گردنم حلقه می‌شه و کمرم رو محکم به دیوار پشت سرم می‌کوبه. نفسم بالا نمیاد و من برای دست‌یابی به ذره‌ای اکسیژن به دست حاج بابا چنگ می‌ندازم.
صدای غرش حاج‌بابا قلبم رو به لرزه می‌ندازه و قطره‌های اشکم از گوشه‌ی چشمم سر می‌خورن و پایین میان.
– کاش همون روزها سقط شده بودی تا این‌جوری باعث آبروریزی نمی‌شدی!
دستش از دور گردنم آزاد می‌شه و من از کنار دیوار سُر می‌خورم و محکم روی زمین فرود میام.
حس می‌کنم دوتا تیغ داغ توی قلبم فرو کردن و دارن سلول به سلول قلبم رو می‌شکافن.
حاج بابا از کنارم رد میشه و به سمت آشپزخونه میره و مامان بی‌توجه به من، دنبال حاج‌بابا راه میوفته.
میون گریه‌هام لب می‌زنم:
– شوهر ندیده‌ی بدبخت!
به‌خاطر فریادی که به گوش هیچ‌کس نرسید، اشک می‌ریزم. به خاطر خنده‌هایی که صداشون گوش فلک رو کر نکرد، هق می‌زنم. به خاطر بخت سیاهی که از زمان جنین بودنم دامنم رو گرفته بود، به خودم لعنت می‌فرستم.
با حس گرمی بالای لبم، پشت دستم رو به لبم می‌کشم و با خونی شدن دستم متوجه میشم که بالای لبم خون شده.
سرم سنگین شده و چشم‌هام تار می‌بینه، دلم می‌خواست بخوابم و حالا حالاها بیدار نشم.
پاهام رو توی شکمم جمع می‌کنم و پلک‌هام رو می‌بندم. صدای جر و بحث حاج‌بابا با مامان به گوشم می‌خوره و من حتی توان این رو ندارم که متوجه بشم چی می‌گن.
سرم رو روی پاهام می‌ذارم و کمی بعد از عالم و آدم فارغ میشم.

⭐️ رمان‌های پیشنهادی:

انهزام از انقراض
یغماگر
په ژاره
میسوفونیا 

 

⭐️ دلنوشته‌های پیشنهادی:

کالبد مادرم
می‌پرسی دوستت دارم؟
دیگر جوان نمی‌شوم

⭐️ نظر شما در مورد دانلود رمان ژیکان چیست؟

نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.

 

⭐️برای عضویت در انجمن رمان ۹۸ کلیک کنید.⭐️

در صورت نیاز رمز فایل: roman98.com


مارا در اینستاگرام دنبال کنید

کانال انجمن ما

 

  • اشتراک گذاری
خلاصه اثر

او خواهان آزادیست؛ آزادی در خندیدن، دویدن،‌ زیر لـ*ـب آهنگ خواندن و حتی لباس روشن پوشیدن! او حبس شده در افکار پوسیده مردمی‌ست که بلند خندیدن را جرم می‌داند. چاره‌ای جز به به‌دست آوردن آزادی ندارد و با عجز به هر ریسمانی چنگ می‌زند و سرانجام همان ریسمان او را به دار می‌آویزد!

مشخصات اثر
  • نام اثر
    ژیکان
  • ژانر
    عاشقانه، تراژدی، اجتماعی
  • نویسنده
    میم.ز
  • ویراستار
    YeGaNeH, Whisper
  • کپیست
    YeGaNeH
  • طراح کاور
    Mohadeseh.f
  • صفحات
    310
  • حجم
    4.1
  • منبع تایپ
    انجمن رمان ۹۸
لینک های دانلود
کامنت ها
  • ~MobinA~
    ۱۰ مرداد ۱۴۰۳ | ۰۹:۴۷

    کارت عالی بود عزیزم، به امید موفقیت‌های چشم‌گیرت🩵

تبلیغات
پارسکدرز اولین بازار کار آنلاین ایران
ورود کاربران

  • ~MobinA~خسته نباشید حرف نداشت🌺...
  • ~MobinA~خسته نباشید عالییی بود🪻🫧...
  • ~MobinA~قلمت مانا گلم خسته نباشی🩶💜...
  • ~MobinA~خسته نباشی عزیزم عالی بود🤍🩷...
  • ~MobinA~خسته نباشی گلم💜 شاهد موفقیت‌های بیشترت باشیم☺️...
  • ~MobinA~بسیار گوش‌نواز بود خسته نباشید💙...
  • ~MobinA~بسیار دلنشین و زیبا💕...
  • ~MobinA~کارت حرف نداشت خسته نباشی🤭🧡...
  • ~MobinA~عالی بود قلمتون مانا💫💛...
  • ~MobinA~احسنت خسته نباشید👏🏻...
درباره سایت
رمان ۹۸ | دانلود رمان
خانواده‌ی رمان ۹۸، با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است. سایت رمان 98 همواره بروز ترین رمان‌های نویسندگان را در اختیار اقشار مختلف جامعه می‌دهد تا به دلیل علاقه افراد به تکنولوژی امکان خواندن کتاب‌های متنوع را برای همه سنین راحت‌تر کند و سرانه‌ی مطالعه جامعه رارونق بخشد. هم چنین بخش انجمن سایت با هدف کمک و حمایت به افرادخوش ذوق و با استعداد ایجاد گشته تا ضمن نشر آثار در بهبود قلم عزیزان نیز سهمی داشته باشد
آمار سایت
  • 167 نوشته
  • 0 محصول
  • 1205 کامنت
  • 538 کاربر
دسترسی سریع
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ۹۸ | دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.