دانلود رمان فرشته نجات
⭐️دانلود رمان فرشته نجات
⭐️خلاصه رمان فرشته نجات:
⭐️ قسمتی از رمان:
نگاهم رو به مهتاب دوختم و پرسیدم:
– راستی مهتاب، نارون چی شد؟
چهرهی مهتاب گرفته شد.
– مهتاب نگاهم کن ببینم. چی شده؟ چه اتفاقی برای نارون افتاد؟
– سعی کردم یهکم تو مجازاتش تخفیف بگیرم؛ البته فقط بهخاطر تو، چون میدونستم ناراحت میشی؛ ولی موفق نشدم. اون به علت تقلب توی این مسابقه، دروغ به مسئولین، انکار جرم و تلاش برای بدنام کردن تو برای همیشه از مسابقات محروم و از دانشکده اخراج شد. تنها شانسش اینجا بود که مدرکش رو گرفته بود؛ وگرنه بدبخت میشد!
واقعاً براش ناراحت شدم. درسته دل خوشی ازش نداشتم؛ اما دوست هم نداشتم بهخاطر من این بلا سرش بیاد. همهش تقصیر منه. اگه من وسط صحنه از سر بیحواسیم این رو نگفته بودم، اون لو نمیرفت.
– چی شد هدیه؟ چرا ناراحت شدی؟
– این بلا بهخاطر بیحواسی من سرش اومد. اگه من اون لحظه در جواب حرف آقافرید اون حرف رو نمیزدم، این بلا سر نارون نمیاومد. همهش تقصیر منه.
هاله گفت:
– وای از دست تو دختر! این چه حرفیه تو میزنی؟ اون سعی داشت تو رو پایین بکشه، بعد تو…
– هاله اون یه اشتباهی کرده حالا، ما که نباید کار اون رو تکرار کنیم. اگه ما هم اون کار رو بکنیم، چه فرقی بین ما و اون هست؟
آفتاب گفت:
– این حرفت درست هدیه؛ اما اگه دوست داری باز اون صدا رو برات بذارم تا یادت بیاد اون پشت سرت چی گفته. همیشه اینقدر خوشقلببودن خوب نیست به خدا!
مهتاب گفت:
– حق با آفتابه. تازه تو که تقصیری نداری، اون یه اتفاق بود. اونجا هم دستش رو نمیشد، یا فرید و یا مسئولین بالاخره میفهمیدن. میدونی الان چقدر حق به حقدار رسیده. تو هم که حرف بدی نزدی؛ سعی داشتی از اون دفاع کنی.
فرید گفت:
– هدیه نگران اون دختر نباش. کاوه اون رو برای شرکتش جذب کرده. اون مرد آدمای مثل خودش رو بهسمت خودش میکشه و همیشه آدمای لنگهی خودش همراهشن. این کارِت، هم برای کاوه و هم اون دختر خوب شد.
لحنش خیلی سرد بود؛ ولی من شک نداشتم عصبیه.
⭐️رمانهای پیشنهادی:
رمان انگارین | حوری کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان به وقت پریشانی | لاله ی واژگون کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان وینچستر | ریحانه صادق نژاد کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸
مارا در اینستاگرام دنبال کنید
جهان رو به نابودیه و تنها راه نجات اون در کتابی افسانهای نوشته شده که خیلیها حتی وجودش رو افسانه میدونن و آخرین الههها جون خودشون رو فدا کردن برای تولد دو کودک که قدرت این رو دارن که دنیا رو نجات بدن؛ اما اونها کیان؟ آیا موفق میشن یا نه؟ خدا میدونه.
در یک کلمه عالی
خسته نباشید🌸