رمان ۹۸ | دانلود رمان
رمان نودهشتیا، مرجع نوشتن و دانلود رمان جدید
دانلود رمان به فاصله یک رویا
به این کتاب امتیاز دهید

دانلود رمان به فاصله یک رویا

⭐️دانلود رمان به فاصله یک رویا

 

⭐️خلاصه رمان به فاصله یک رویا:

به دست‌هایش نگاه کرد، خالی بود. به پشت سر خیره شد، پل‌ها شکسته بود. روشنایی مقابل به سلول‌‌هایش فراخوان حضور می‌داد؛ اما هنوز به هویتش شک داشت. با دست‌های پر از هیچ و پاهای گره‌خورده به ریسمان پوسیده‌ی خاطرات، کورسوهای امید را پی‌ گرفت، بلکه از تاریکی مطلقی که خودش را در آن حبس کرده بود، نجات یابد.

 

⭐️ قسمتی از رمان:

ذهنم دوباره به کندوکاو افتاده بود. این صدا چقدر آشنا بود و این سنگ قبر پس از سال‌ها نبود من، چقدر تمیز!
با قرارگیری دست‌هایی رو کمرم و صدایی نیمه‌جان که روی سین سبحان وقفه زده بود، دل کندم و سرم را بلند کردم.
– سُ… سُب…
تصویر یک زن شصت ساله با چروک‌های به قدمت یک غم روی پیشانی مقابل عنبیه‌ی مشکی‌ام، باعث شد که ناخودآگاه خودم را در حصار دستانش جا بگذارم و خالی که گوشه‌ی چانه‌اش جا خوش کرده بود، مرا مطمئن می‌کرد که او همان خاله‌فاطو است. همان‌که در دوران طفولیت به‌واسطه‌ی شیر دادن به من در طول بیماری ننا، مادر رضاعیم شده بود و دوستی نزدیکی با ننا داشت. تا قبل از آن گمان می‌بردم که او هم به سرنوشت بقیه‌ی نزدیکانم دچار شده، چرا که در وانفسای بعد از زلزله اثری از او نیافتم.
به خانه‌ی دوباره تعمیرشده‌اش دعوتمان می‌کرد. نه می‌توانستم و نه دلم می‌آمد دعوتش را رد کنم.
به دیوار‌های سفید خانه‌ که تا نیمه با کاشی‌های سفید-طلایی طرح‌دار پر شده بود، خیره شدم. هنوز هم بوی فقر را می‌شد شنید. خاله‌فاطو مقابلم نشسته بود و انگار در چهره‌ی من خاطرات را زندگی می‌کرد. شال مشکی‌رنگی را که در زبان محلی مَینا می‌نامیدنش، دور سرش تاب داده بود و زلف‌های سفیدرنگش از زیر شالش گریخته بودند. بنیامین هم با پسرک هفت-هشت ساله‌ای که نوه‌ی خاله بود، خودش را مشغول کرده بود.
خاله دستش را سمت گوشه‌ی دیوار که با قاب عکس‌هایی پر شده بود دراز کرد. سه قاب عکس، دو کودک و یک پدر. هر سه را خوب می‌شناختم.
– اَ خواب که وخیدم وَر نماز صبح، یهو زمین رَم کرد. خونه رو سرمون خراب شد. همسایه‌ها می‌گفتن بچه‌م حسین رو که از زیر آوار بیرون کشیدن، بدنش گرم بوده.
آستین پیراهن بلند آبی‌رنگش را زیر چشم‌هایش کشید.
– می‌گفتن حسن از درد ناله می‌کرده؛ ولی وقتی تو بیمارستان شیراز چشم باز کردم هیچ‌کدومشون نبودن. آقامجتبی هم رفت تا پسراش تنها نباشن.
بینی‌اش را بالا کشید و ادامه داد:
– خدا سمیه و سمیرا رو به من برگردوند تا از غم حسن و حسین دق نکنم. هفده ساله که بعد نماز صبح می‌رم قبرستون. حسن همیشه از تاریکی وحشت داشت. فانوس می‌ذارم. قربان سرش می‌رم تا آروم بگیره.
هرکدام از بازمانده‌ها برای خودشان یک غمکده بودند. حکایت این زلزله همان آتش زیر خاکستر بود که خاموش نشده، فقط از نفس افتاده.
– سمیه و سمیرا چه می‌کنن؟
دختر نوجوانی درِ چوبی اتاق را باز کرد و سینی‌به‌دست سمت ما آمد. روسری گل‌گلی‌ قرمزش را جلوتر کشید و سینی حاوی لیوان‌های پر از شربت را روی فرش قرمزرنگ سالخورده گذاشت. باوقار و متین کنار خاله نشست. به چهره‌ی دخترک خیره شدم و او از خجالت نگاهش را دزدید.

 

⭐️رمان‌های پیشنهادی:

رمان الهه خونین | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

رمان میسوفونیا (جلد سوم رمان منحوس) | Essence کاربر انجمن رمان ۹۸

رمان در پس یک پایان | روشنک.ا نویسنده افتخاری انجمن رمان ۹۸

رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 

⭐️ نظر شما در مورد دانلود رمان به فاصله یک رویا چیست؟

نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.

 

⭐️برای عضویت در انجمن رمان ۹۸ کلیک کنید.⭐️

در صورت نیاز رمز فایل: roman98.com


مارا در اینستاگرام دنبال کنید

کانال انجمن ما

  • اشتراک گذاری
خلاصه اثر

به دست‌هایش نگاه کرد، خالی بود. به پشت سر خیره شد، پل‌ها شکسته بود. روشنایی مقابل به سلول‌‌هایش فراخوان حضور می‌داد؛ اما هنوز به هویتش شک داشت. با دست‌های پر از هیچ و پاهای گره‌خورده به ریسمان پوسیده‌ی خاطرات، کورسوهای امید را پی‌ گرفت، بلکه از تاریکی مطلقی که خودش را در آن حبس کرده بود، نجات یابد.

مشخصات اثر
  • نام اثر
    به فاصله یک رویا
  • ژانر
    عاشقانه، اجتماعی
  • نویسنده
    Amerətāt
  • ویراستار
    .faRiBa. , زینب باقری
  • کپیست
    Saghar
  • طراح کاور
    YeGaNeH
  • صفحات
    197
  • حجم
    2.83
  • منبع تایپ
    انجمن رمان 98
لینک های دانلود
کامنت ها

تبلیغات
پارسکدرز اولین بازار کار آنلاین ایران
ورود کاربران

  • ~MobinA~خسته نباشید حرف نداشت🌺...
  • ~MobinA~خسته نباشید عالییی بود🪻🫧...
  • ~MobinA~قلمت مانا گلم خسته نباشی🩶💜...
  • ~MobinA~خسته نباشی عزیزم عالی بود🤍🩷...
  • ~MobinA~خسته نباشی گلم💜 شاهد موفقیت‌های بیشترت باشیم☺️...
  • ~MobinA~بسیار گوش‌نواز بود خسته نباشید💙...
  • ~MobinA~بسیار دلنشین و زیبا💕...
  • ~MobinA~کارت حرف نداشت خسته نباشی🤭🧡...
  • ~MobinA~عالی بود قلمتون مانا💫💛...
  • ~MobinA~احسنت خسته نباشید👏🏻...
درباره سایت
رمان ۹۸ | دانلود رمان
خانواده‌ی رمان ۹۸، با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است. سایت رمان 98 همواره بروز ترین رمان‌های نویسندگان را در اختیار اقشار مختلف جامعه می‌دهد تا به دلیل علاقه افراد به تکنولوژی امکان خواندن کتاب‌های متنوع را برای همه سنین راحت‌تر کند و سرانه‌ی مطالعه جامعه رارونق بخشد. هم چنین بخش انجمن سایت با هدف کمک و حمایت به افرادخوش ذوق و با استعداد ایجاد گشته تا ضمن نشر آثار در بهبود قلم عزیزان نیز سهمی داشته باشد
آمار سایت
  • 167 نوشته
  • 0 محصول
  • 1205 کامنت
  • 538 کاربر
دسترسی سریع
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ۹۸ | دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.