مریم و سوگند، مادر و دختری هستند که هر دو بازیچه دست سرنوشت شده اند. سوگند درگیر یک پرونده قتل می شود که سرنوشتش را تغییر می دهد. مریم نیز به همین واسطه گمشده اش را پیدا می کند و...
زوجی که بیاندازه عاشق و شیدا بودند و هم اکنون، پس از هشت سال زندگی مشترک، به صفر رسیدهاند!
جدالی میانشان نیست؛ اما دیگر نمیتوانند کنار یکدیگر ادامه دهند. چه خواهد شد؟
دختری که وارد دنیای عجیبی میشه؛ زندگیهایی که به وجود اون بستگی دارند و سرزمینی که صد سال
منتظر مونده . حقایقِ تلخی که به زودی آشکار خواهند شد و زندگی دخترک را تغییر خواهند داد !
الیسیما سپهری، نوجوان شانزده سالهای است که برای کشتن تنها مرد زندگیاش که بی نهایت عاشق او است، سالها است تلاش میکند و تا کنون نتیجهای نگرفته است. تا این که با یافتنِ یک دعا نویس حرفهای و آشنایی با پسری نوجوان به نام کیاوش، مسیر زندگیاش به کل تغییر میکند!
و اما مرد زندگی او کیست؟
در این رمان، شاهد گاه رفتارهای طنزِ شخصیتها و گاه تراژدیهای دردناک الیسیما خواهیم بود. همراهِ من باشید!
آتش عشقی که بی مهابا، قلب مادرشان را نشانه گرفته؛
یکی لبریز از خشم و انتقام، دیگری تنها مشتش را میفشارد، از درون فرو میریزد و دعوت به آرامش میکند. قلبهایشان به هم گره خورده؛
ولی خاکسترهای این عشق سوزان، جان دیگری را بازیچه قراره داده، تا فاجعهای دیگر رقم بزند؛
اما این بار او تسلیم نمیشود!
سام و خونوادش به دلیل مشکلاتی راهی کرمان میشن خونه پدربزرگه سام ، خانواده 4نفره ای برای تنها نبودن و کمک حاله مادر بزرگ و پدر بزرگه سام خونه آنها زندگی میکردند و دختری زیبا روی و زیبا خویی دارند و طی اتفاقاتی این دو نفر مجبور میشن...
روزای بارونی ... روزایی که برای هر کسی که ذره ای احساس داشته باشه همراه با لذته ... گاهی می تونه برای همون افراد سرشار از درد باشه ... درد نبودن کسی که یه روزی بوده ... یا درد تنهایی و نبودن هیچکس! روزایی که هر کسی توی هر ادبیاتی ازش به عنوان غم استفاده می کنه و تنهایی ...
همه می گن ابرا کنار می رن و خورشید یه روز در می یاد ... شاید باید به این رمان هم همینطور نگاه کرد ...
روزای بارونی ... بازی سرنوشته ... امتحان پس دادن بنده هاست ... خدا عاشقا رو دوست داره و گاهی تصمیم می گیره ببینه چند مرده حلاجن ... وقتی قراره عاشقا ترفیع بگیرن باید از یه امتحان سخت عبور کنن ... یا اونقدر عاشقن که از این امتحان سر بلند می یان بیرون و می رن مرحله بعد ... یعنی عاشق تر می شن ... و پیش خدا عزیز تر ... یا اینکه ... سقوط می کنن! عشق رو رها می کنن و تنهایی رو انتخاب می کنن ... اون مجازاتیه که خدا براشون در نظر گرفته ... این رمان می خواد به همه عاشقا بگه ، صبور باشین ، طاقت داشته باشین ، به هم فرصت بدین ، با هم باشین! اینجوری از اون امتحان سر بلند بیرون می یاین ... وگرنه سزاتون سقوطه!
آذر، دختر بد شانس روزگار، پس از پنج سال؛ از بند اسارت رها شده و پا به سرنوشت جدید خود میگذارد. سرنوشت تلخش او را محکوم به تنهایی اجباری میکند.
حال که آذر از بند آزاد شده است؛ به سختی به هر ریسمانی چنگ میزند تا بتواند خود را نجات دهد و تنها امیدش با رفتن مهرنوش از بین میرود. آذر داستان زندگی خود را از گذشته تا به حال حکایت میکند؛ قصهی عشقش به بنیامین، چگونگی حضور پررنگ مهرنوش در صفحه صفحههای زندگیاش و با آبانی همراه میشود که از او خواستههای بیحد و مرزی دارد.
پسرک قصهام چه شد که این گونه شدی؟ بر سر عشق بود یا غیرت که این گونه دیوانه شدی؟
فرشته، چه بر سرت آمد که این قدر بی تفاوت شدی؟ مگر قرار نبود فرشته نجات بشوی؟ پس چه شد که
فرشته بداخلاق شدی؟
خانوادهی رمان ۹۸، با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
سایت رمان 98 همواره بروز ترین رمانهای نویسندگان را در اختیار اقشار مختلف جامعه میدهد تا به دلیل علاقه افراد به تکنولوژی امکان خواندن کتابهای متنوع را برای همه سنین راحتتر کند و سرانهی مطالعه جامعه رارونق بخشد.
هم چنین بخش انجمن سایت با هدف کمک و حمایت به افرادخوش ذوق و با استعداد ایجاد گشته تا ضمن نشر آثار در بهبود قلم عزیزان نیز سهمی داشته باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ۹۸ | دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.