خلاصه کتاب:
فکر میکردم که میتوانم تا ابد با کوله رنگورورفتهام قدم بزنم و به هیچ چیز فکر نکنم
از شعر و شاعری و عشق و عاشقی گریزان بودم
ولی هنگامی که نسیم تو از شرق وزیدن گرفت، نفهمیدم چگونه راهم را سوی تو کج کردم!
- نام کتاب: سفری به مقصد تو
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: Afsa
- صفحات: 21
- 572 روز پيش
- ~Roya~
- 1,332 بازدید
- ۸ کامنت
خلاصه کتاب:
در تب و تاب سیاهی مشکلات، عشقی رنگین کمانی رقم میخورد و دستخوش تغییراتی هفت رنگ در قرع
مشکلات میشود؛ ولی چه کسی میداند که این عشق خود سیاه چالهای از مشکلات است!
حال زندگی عشاق دستخوش چه تغییراتی میشود؟
چه کسی میداند آخر داستان این عشق ناب چه میشود؟
عشقی که در بین سیاهیست، سیاهیای بیش باقی نمیگذارد.
- نام کتاب: سکوت قلب
- ژانر: اجتماعی، عاشقانه
- نویسنده: *ELNAZ*
- صفحات: 300
- 577 روز پيش
- ~Roya~
- 3,399 بازدید
- ۲۲ کامنت
خلاصه کتاب:
پروانههای دشت دلم بهآرامی سمت شعلهی چشمانت که رازهای جهان را برملا میکند
پر میکشند و جاودانه برایت آوازهی جان سپردن سر میدهند
یاران از شهد نگاهت به وجد آمده و مات و مبهوت میمانند
گویی شمعی بهآرامی در تاریکیِ دلشان افروخته شده
و عشق را در تو کمین میکنند
- نام کتاب: شمع دل افروز
- ژانر: مناسبتی
- نویسنده: Saghar و ♪ozan
- صفحات: 9
- 582 روز پيش
- ~Roya~
- 1,949 بازدید
- ۱۰ کامنت
خلاصه کتاب:
قصههای ارواح و داستانهای بلند، همیشه مشوق بیل باولر بودهاند. این مجموعه در بردارنده داستانهای دوتا از بهترین قصهگوهای انگلیسی، واشنگتن ایروینگ و ام. آر. جیمز و همچنین داستانهایی از نویسندگانی است که احتمالاً بیشتر برای نویسندگی در ژانرهای غیرترسناک معروف شدهاند. این قصهها میتوانند هیجانانگیز، ناراحتکننده، عجیب و در عین حال سرگرمکننده باشند؛ اما اگر از دسته آدمهایی هستید که به راحتی میترسند، اطیمنان حاصل کنید که این قصهها را در روشنایی روز میخوانید، نه در تاریکی شب و به تنهایی!
- نام کتاب: روح وفادار
- ژانر: طنز، ترسناک، تراژدی
- نویسنده: ایروینگ، ام. آر. جیمز
- صفحات: 40
خلاصه کتاب:
لبخندهایم نقابی است برای دورماندن از هرگونه توجه
توجههایی که گاه تنها برای فریب دادن، شکستن و سوءاستفاده از قلبِ خیلیخیلی کوچکم است
بارها بهخاطر توجههایی که به آن کردهاند، شکسته است
با لـبهایی متبسم بر رویش چنگی کشیدند
با غضبهایی که هیچگاه قابل فراموشی نیست، مورد سرزنش قرارش دادند
بزرگترها تِرمیناتورهای انساننمایی هستند که هر کدام بارها برندهی جایزه اسکار شدهاند
- نام کتاب: صدایت را نشنوم
- ژانر: تراژدی
- نویسنده: ~حنانه حافظی~
- صفحات: 19
- 602 روز پيش
- ~Roya~
- 742 بازدید
- ۸ کامنت
خلاصه کتاب:
خودم را میان ظلمات ابدی گم کردهام. نمیدانم کجا هستم و یا کِی اینجا آمدهام، فقط میدانم از آغاز این ماجرا دارم فرار میکنم، فرار از طلسمی که دنبالم نیست؛ چون زنجیرهایش از گردنم آویزان است، من همراهم
میبردمش. دلیل فرارم را همراهم میآورم . من چشمانم را به خون آغشته کردهام و اکنون وقت زجرکشیدنم است.
- نام کتاب: طلسم بصیرت
- ژانر: ترسناک، معمایی
- نویسنده: HadeS
- صفحات: 104
- 622 روز پيش
- ~Roya~
- 2,383 بازدید
- ۹ کامنت
خلاصه کتاب:
یه روزی چهار تا دختر که توی یک یتیم خونه قدیمی زندگی میکنند؛ متوجه میشن که داره اتفاقات عجیبی
واسشون میافته. اونا تنها کسانی بودن که شاهد این اتفاقها بودند. تا این که یک روز، دو تا برادر دوقلو به
بهانهی بازدید و تحقیق دربارهی یتیم خونه وارد اونجا میشن و به جمع دخترا میپیوندن.
بلاهایی سرشون میاد که حتی فکرشم نمیتونید بکنید!
- نام کتاب: یتیم خانه مرگ
- ژانر: ترسناک
- نویسنده: نرگس زنده بودی
- صفحات: 112
- 728 روز پيش
- ~Roya~
- 4,486 بازدید
- ۱۴ کامنت
خلاصه کتاب:
سهراب میگفت
«قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب»
به قایق شکسته دستی میکشم
میبینی سهراب! نه قایقی برای رفتن هست، نه نایی در بدن
این کهنه قایق شکسته که جان رفتن ندارد
من میمانم و شب تار
من میمانم و قایق شکستهام که زخم دارد
من میمانم و تلاطم دریایی که مات و تاریک است
- نام کتاب: مات و تاریک
- ژانر: تراژدی
- نویسنده: ronak.a
- صفحات: 16
خلاصه کتاب:
«زیباترین معجزه هستی؛ بودی که وسوسهام کردی..
معجزه بهشتی بودی که عاشق پیشهام کردی!»
معجزه عشق تو مرا آشفته و حیران کرد؛ اما نفهمیدم که حوا هم گول سرخی سیب را خورد و عاشق شد!
عشق تو همچنون شمشیری براق اما زهرآلود بود که اندکاندک در وجودم فرو رفت!
نفمهمیدم؛ اما تو خوب میدانستی که این عشق بیمار است!
عشق بیماری که خنده را از لبانم زدوده است..
روح سرکشم را بیتاب و بیقرار کرده است!
جسم نحیفم را ضعیف کرده است
و کلام را بر من حرام کرده است..
تضاد این روزهای زندگیام عشق بیماری شده است که گریبان را بر من تنگ کرده است و هر لحظه مرا در سیاهی مطلق فرو میبرد!
اما درمان چیست؟!
درمان این عشق بیمار چیست؟! نکند درمانش همانند گنجی در قلعهای دفن شده زیر آب اقیانوسها است که برای کشفش باید خطر را در آ*غو*ش بگیری که شاید موفق شوی و شاید شکار تاریکی اعماق آن شد.
- نام کتاب: عشق تو بیماره
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: ASaLi_Nh8ay
- صفحات: 15
- 744 روز پيش
- ~Roya~
- 516 بازدید
- ۴ کامنت
خلاصه کتاب:
سلام سردارِ آسمانی.
سلام مجاهد راه حق و خدا.
سلام اسطورهی کودکیهایم.
سلام قهرمان کودکان مظلوم و بیگنـ*ـاه.
چهل روز از نبود وجودت در هستی بیکران میگذرد؛ چهل روز میگذرد که سردار بیباک ایرانمان را به دستان خاک سپردهایم.
سردار، چه عاشقانه پرِ پرواز را به سوی عرش الهی گشودی و چه عاشقانه راهی خانهی ابدیات شدی!
چه مظلومانه تو را پرپر کردند و چه راحت تو را زیر علامتهای سؤال قرار دادند.
چه راحت وجودت را انکار کردند و تو را کوچک شمردند.
چه کردی با دلهای بیقرارمان، سردار؟
تو بودی که عشقت در وجود تکتک آدمها نفوذ کرده است و به عشق تو آمادهاند تا جان فدا کنند؟
با دلهایمان چه کردی که جان را فدای راهت میکنیم تا اهدافت را به ثمر برسانیم و سخت انتقامت را از دشمنان بگیریم؟
سردار دلها، خونت حقیقتی تلخ را برایمان آشکار کرد که در بیان و توصیفش عاجز هستیم.
- نام کتاب: سردار دلها
- ژانر: عاشقانه، ترسناک
- نویسنده: ASaLi_Nh8ay
- صفحات: 10
- 746 روز پيش
- ~Roya~
- 385 بازدید
- ۴ کامنت