خلاصه کتاب:
نگاه در چشمان بیمارش می دوزم! بغض را قورت می دهم…اما..نه نمی شود..همی شه باریدن یعنی زن..زن یعنی همی شه باریدن!
اینجا هوا ابریست…آنجا را نمی دانم !اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمی دانم !اینجا دنیایم اندازه *غ**و*شیست که یکبار هم لمسشان نکرده…اینجا…نجیبانه دور می شوم..نانجیبانه قلبم پا می کوبد!
اینجا زنی عاشقانه می بارد..اشتباه نکن…همه جا زنان می بارند…گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه…گاهی گاهی زنان تنها می بارند…بی هیچ بهانه...
- نام کتاب: اینجا زنی عاشقانه میبارد
- ژانر: تراژدی، عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: فاطمه حیدری
- صفحات: 300
- 1306 روز پيش
- ~Roya~
- 3,726 بازدید
- ۳ کامنت
خلاصه کتاب:
من صداهای متعددی میشنوم، سکوت و صدا!
دیوانهوار این چرخه ادامه داره.
نمیدونم این کلمات اهریمنی از کجا سرچشمه میگیره؛ ولی قطعا کسی پشت این پرده ایستاده؛
شاید یک نفر شاید هم چندین نفر!
"صدای شیطان رو حس کن! اون درون سرت نیست، درون رگته!(9101)"
- نام کتاب: زمزمه اهریمن
- ژانر: ترسناک
- نویسنده: ~HadeS~
- صفحات: 243
- 1310 روز پيش
- ~Roya~
- 4,278 بازدید
- ۱۱ کامنت
- 21 اسفند 1399
- 20:20
- دانلود رمان, دانلود رمان اجتماعی, دانلود رمان پلیسی, دانلود رمان تراژدی, دانلود رمان جنایی, دانلود رمان عاشقانه, دانلود رمان فانتزی, دانلود کتاب, دانلود کتاب جدید, ژانر عاشقانه, کتاب
خلاصه کتاب:
مردی در حال بازگشت است؛ دیگری گندی که اولادش پدید آورده را جمع میکند؛ یکی هم در این میان دلشکسته است.
خانوادهای بیخیال و پر امید؛ جمعیتی که به ندرت و استثناء میشود در آن فردی را یافت که افسرده باشد؛ کسانی که زندگیشان بر هم قلاب شده و اگر هوای دیگری را نداشته باشند، همهشان بازنده بازیی هستند که سرنوشتهایشان برایشان خواب دیدهاند؛ خوابی که یکوجب روغن رویش داشته باشد؛ البته در واقعیت خواب که نه! به هر حال ضربالمثلی بود در همین مایهها... .
- نام کتاب: خیط مات
- ژانر: فانتزی، اجتماعی
- نویسنده: پوررضا آبی بیگلو
- صفحات: 144
- 1312 روز پيش
- ~Roya~
- 1,687 بازدید
- ۴ کامنت
- 19 اسفند 1399
- 20:20
- دانلود رمان, دانلود رمان اجتماعی, دانلود رمان تراژدی, دانلود رمان جنایی, دانلود رمان طنز, دانلود رمان عاشقانه, دانلود رمان مذهبی, دانلود کتاب, دانلود کتاب جدید, ژانر عاشقانه, کتاب, ویژه رمان 98
خلاصه کتاب:
زمانی که سورن، از انتظار کشیدن برای جرعهای آرامش خسته شده بود، شخصی متفاوت از دوردستها پیدا میشود تا در عمارت بزرگ خانوادهی سورن کار کند. در همین منوال، او برادرش، پارهی تنش را از دست میدهد. بیرمقتر از همیشه، نمیداند با خانوادهی آسیبپذیرش چه کار کند؛ اما کسی در همین حوالی، به کمک او میشتابد.
- نام کتاب: عاجز از انتظار
- ژانر: اجتماعی، تراژدی
- نویسنده: آفسا
- صفحات: 402
- 1314 روز پيش
- ~Roya~
- 4,270 بازدید
- ۹ کامنت
خلاصه کتاب:
زندگی میگذرد؛ پس بخندیم تا خوش بگذرد.
خاطرههای شیرین، همیشه چاشنی لبخندت میشوند، مثل قصه ما که سر دراز داشت و داستانمان
هم که پر از حرف بود.
داستان ما از جایی شروع شد که مهاجرت من برایم خوشآیند شد. خوشآیند شد؛ چون با چهار نفر
درست شبیه خودم آشنا شدم. قرار بود تو قصه من و اون چهار نفر اتفاقات زیادی رقم بخوره،
اتفاقاتی که شروعشون از مدرسه بود!
- نام کتاب: خاطرات نوجوانی
- ژانر: اجتماعی
- نویسنده: Hannaneh
- صفحات: 156
- 1316 روز پيش
- ~Roya~
- 2,271 بازدید
- ۴ کامنت
- 13 اسفند 1399
- 20:20
- دانلود رمان, دانلود رمان اجتماعی, دانلود رمان پلیسی, دانلود رمان جنایی, دانلود رمان عاشقانه, دانلود رمان مافیایی, دانلود کتاب, دانلود کتاب جدید, ژانر عاشقانه, کتاب, ویژه رمان 98
خلاصه کتاب:
هیجان چه کم و چه زیادش کنار کسی که بیشتر از جونت دوست داری، هیچوقت خطرناک نیست!
حتی اگر منجر به مرگت بشه، برات خوشاینده. چون میدونی در حالی مردی که داشتی میجنگیدی!
این داستان، قصه مرگ و زندگیه. قصه انتقام یه پسر از پدرش و یه پسر بهخاطر پدرش.
و نکته مهم اینه که اونا توی این راه پر خطر تنها نیستن!
یه گروه هم عازم همین راهن، راهی که تهش معلوم نیست ولی مسیرش قشنگه.
یه گروه حرفهای آموزشدیده پلیس؛ در مقابل یک باند خلافکار فراری!
حال باید ببینیم این آدما برای انتقام گرفتن، با هم کار میکنن یا سد راه هم میشن!
و آخر این ماجرای خونین به کجا ختم میشه.
- نام کتاب: هیجان، خطر، مرگ
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی، جنایی-پلیسی
- نویسنده: Hannaneh
- صفحات: 277
- 1320 روز پيش
- ~Roya~
- 3,394 بازدید
- ۴ کامنت
خلاصه کتاب:
مقدمه دلنوشته آرزو مطار:
سوگند به عشقی که همچو شرارهای آتشین در دلم رخنه کرده است؛ من آمادهام تا همچو عقابی، پرواز را آغاز کنم. آغاز پروازی پرشور که با مهری ناگسستنی در آسمانها شروع
میشود!
سوقم میدهد به سوی پرواز. اوج گرفتن آسان است، لیک شروع سخت است! اما میدانی، ذوق رسیدن به آرزوهایم،
من حاضرم تا بیکرانها حتی بی بال پرواز کنم و عین افسانه ققنوس از بین بروم!
- نام کتاب: آرزو مطار
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: Hannaneh
- صفحات: 25
- 1322 روز پيش
- ~Roya~
- 785 بازدید
- ۶ کامنت
خلاصه کتاب:
نرگس که تمام هم و غم زندگیاش دفتر و کتاب هایش بود، سرنوشتش را به دست کسی میسپارد که در این راه ناخواسته، خط قرمز های زندگیاش که ناراحتی پدر و مادرش هست را نشانه میگیرد و تقدیرش طور دیگری رقم میخورد.
- نام کتاب: آشنای درد
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: متین
- صفحات: 58
- 1324 روز پيش
- ~Roya~
- 1,226 بازدید
- ۴ کامنت
خلاصه کتاب:
مقدمه:
سرانجام تو منجر به تاراج من شدی
و پایانِ تو شروعِ پایانِ من بود...
سایهی یک تیره ابر که باران چشمانم بود؛ بر روی صفحات کبود روزگار و خاطراتمان میبارید.
این تاراج، شروع یک فصل سرد و نژند بود که درون یک کلمهی حزین و تکراری، در تمامی دقیقهها که نه، در وهله به وهلهی لحظههایم خلاصه شده:
«بی تو»
«بی تو»
«بی تو»
«بی تو»
«بی تو…»
- نام کتاب: تاراج آسمان
- ژانر: تراژدی، عاشقانه
- نویسنده: *khatkhati*
- صفحات: 25
- 1326 روز پيش
- ~Roya~
- 755 بازدید
- ۶ کامنت
خلاصه کتاب:
او دستکشی ساخت با قدرتهای مختلف؛ ولی چه میدانست اختراعش فاجعهای در آینده میسازد؟
اختراع او، یک اختراع شیطانی بود که با تقسیم شدن، سایه انداخت بر زندگی شش برادر! داستان شروع شد و همراه با خود، کشت و کشتارها و کینه ها را شروع کرد؛ امپراطوری جدیدی بنا کرد و به رز سیاه آغازین بخشید و به راستی، او پایهگذار لحظات شومی در آینده بود؛ بیآنکه خودش بداند!
- نام کتاب: برادران
- ژانر: فانتزی، عاشقانه
- نویسنده: علی آبانی
- صفحات: 161
- 1328 روز پيش
- ~Roya~
- 1,859 بازدید
- ۹ کامنت