خلاصه کتاب:
الههها شهرتشان به این است که در برابر اهریمنان از دنیا محافظت میکنند.
کسی نمیداند که آنها خود دنیایی دارند که متفاوت است از دنیایی که آن را حمایت میکنند؛ مشکلاتی دارند و همراهی با دنیای ما را در الویت میگذارند.
- نام کتاب: هفت سرزمین
- ژانر: فانتزی، عاشقانه
- نویسنده: بیتا صادقی
- صفحات: 108
- 64 روز پيش
- YeGaNeH
- 69 بازدید
- ۰ کامنت
خلاصه کتاب:
هنگامی که چشم گشودم خود را میان مردمی یافتم که عقاید فرسودهی خود را مانند گرز آهنین بر سرم میکوبیدند و آرزوهایم را لگد مال میکردند. خاطرات گذشته مرا در خود حل کرده بود و درهای امید را به رویم بسته بود. و هنگامی که سراسر غرق در تاریکی این دنیا بودم، روشنایی وجودت مرا از برزخ وجدان رهایی داد.
- نام کتاب: وصال یار
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: فاطمه اسماعیلی
- صفحات: 571
- 65 روز پيش
- YeGaNeH
- 169 بازدید
- ۱ کامنت
خلاصه کتاب:
من در این دنجگاه کیهان که هزارش فرسنگ
از تو و شکوهت به دور
چنان واله و موجدار
چنان شیدای کوییار
که نپرس، مخواه، من نگو... .
- نام کتاب: پیچ و خم دنج
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: Tiralin
- صفحات: 136
- 68 روز پيش
- YeGaNeH
- 66 بازدید
- ۰ کامنت
خلاصه کتاب:
روزی روزگاری منی بودم که
فقط خدایش را داشت و دیگر هیچ... .
- نام کتاب: سخنان قلبم
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: محدثه وفایی
- صفحات: 17
- 82 روز پيش
- Essence
- 85 بازدید
- ۰ کامنت
خلاصه کتاب:
oh of The horrible slaughter of my feelings
!between your manly hands
Shout from my suffocating screams
!Behind your artificial smiles
Oh, from a colonized heart
- نام کتاب: colony (مستعمره)
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: فاطمه قاسمی
- صفحات: 18
- 85 روز پيش
- Essence
- 100 بازدید
- ۲ کامنت
خلاصه کتاب:
داستان زندگی دختری است که در محل کارش عاشق میشود؛ ولی عشقش ترکش میکند و ضربۀ سنگینی میخورد بطوریکه از کارش استفعا میدهد.
فریبا در یک تصادف حافظهاش را از دست میدهد و تمام خاطراتش را از یاد میبرد. پدر و مادرش در تلاش هستند که او هیچ چیز به یاد نیاورد. ولی کم کم بعضی مسائل را متوجه میشود. در پایان داستان فریبا عشقش را پیدا میکند و به سوی خوشبختی قدم میگذارد.
- نام کتاب: پنجره ای رو به سوی خوشبختی
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: زهرا خدام
- صفحات: 44
- 1064 روز پيش
- ~Roya~
- 3,143 بازدید
- ۸ کامنت
خلاصه کتاب:
فکر میکردم که میتوانم تا ابد با کوله رنگورورفتهام قدم بزنم و به هیچ چیز فکر نکنم
از شعر و شاعری و عشق و عاشقی گریزان بودم
ولی هنگامی که نسیم تو از شرق وزیدن گرفت، نفهمیدم چگونه راهم را سوی تو کج کردم!
- نام کتاب: سفری به مقصد تو
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: Afsa
- صفحات: 21
- 1069 روز پيش
- ~Roya~
- 2,232 بازدید
- ۱۵ کامنت
خلاصه کتاب:
در تب و تاب سیاهی مشکلات، عشقی رنگین کمانی رقم میخورد و دستخوش تغییراتی هفت رنگ در قرع
مشکلات میشود؛ ولی چه کسی میداند که این عشق خود سیاه چالهای از مشکلات است!
حال زندگی عشاق دستخوش چه تغییراتی میشود؟
چه کسی میداند آخر داستان این عشق ناب چه میشود؟
عشقی که در بین سیاهیست، سیاهیای بیش باقی نمیگذارد.
- نام کتاب: سکوت قلب
- ژانر: اجتماعی، عاشقانه
- نویسنده: *ELNAZ*
- صفحات: 300
- 1074 روز پيش
- ~Roya~
- 5,414 بازدید
- ۳۲ کامنت
خلاصه کتاب:
به صفحه شطرنج مقابلم خیره می شوم. سیاه این ور، سفید آن ور. انگشتم را روي سر وزیر می گذارم و لمسش می کنم.
-شطرنج یه بازي دو نفره ست که هر بازیکن، یه گروه مهره به رنگ سفید یا سیاه داره.
سربازها را می چینم.
-در ابتدا که مهره ها چیده شدن، بازیکن سفید حرکت اول رو انجام می ده و بعد بازیکن سیاه و به این ترتیب بازي رو ادامه می دن.
رخ ها را در ستون a و h قرار می دهم.
-هر گروه شونزده تا مهره داره. هشت تا سرباز، دو تا رخ، دو تا اسب، دو تا فیل، یه وزیر و یک شاه!
وزیر را هم سرجایش گذاشتم.
-به مهره هاي سرباز، اسب و فیل، مهره هاي سبک یا کم ارزش و به مهره هاي شاه، وزیر و رخ، مهره هاي سنگین یا با ارزش می گن.
شاه را برمی دارم و مقابل چشمانم می چرخانم.
-کیش؛ وقتیه که مهره حریف با قرار گرفتن در راستاي شاه تو، اونو تهدید می کنه.
چشمکی به شاه سفید می زنم.
-مات؛ وقتیه که شاه کیش میشه و راه فرار نداره!
- نام کتاب: شاه شطرنج
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: پگاه رستمی فرد
- صفحات: 363
- 1094 روز پيش
- ~Roya~
- 3,267 بازدید
- ۱۳ کامنت
خلاصه کتاب:
این داستان، ماجرای زنی درد کشیده را روایت میکند که عشق او به پسرعمه خود منجر به ارتکاب
گناهان و جرمهای بسیار شد.
- نام کتاب: بی خداحافظی
- ژانر: تراژدی، عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: baranak94
- صفحات: 112
- 1104 روز پيش
- ~Roya~
- 2,086 بازدید
- ۵ کامنت