این داستان کوتاه در خصوص خاطراتی هست که من از کودکی تا به این سن، از پدر بزرگم که چند ماه پیش عمرش رو داد به شما نوشتم. پیر مردی که از داشتن فهم و شعور، زبان زد بود. البته نوهاش که من باشم، خیلی سعی میکردم مثل اون باشم، اما نمیشد.
داستان در مورد دختری کره ای در دبیرستان است که
چگونگی تغییر مسیر زندگی، تغییر دید و نگاه او را
به دنیایی که در آن زندگی میکنیم، نشان میدهد.