خلاصه کتاب:
یه روزی چهار تا دختر که توی یک یتیم خونه قدیمی زندگی میکنند؛ متوجه میشن که داره اتفاقات عجیبی
واسشون میافته. اونا تنها کسانی بودن که شاهد این اتفاقها بودند. تا این که یک روز، دو تا برادر دوقلو به
بهانهی بازدید و تحقیق دربارهی یتیم خونه وارد اونجا میشن و به جمع دخترا میپیوندن.
بلاهایی سرشون میاد که حتی فکرشم نمیتونید بکنید!
- نام کتاب: یتیم خانه مرگ
- ژانر: ترسناک
- نویسنده: نرگس زنده بودی
- صفحات: 112
- 1050 روز پيش
- ~Roya~
- 6,465 بازدید
- ۱۵ کامنت
خلاصه کتاب:
سهراب میگفت
«قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب»
به قایق شکسته دستی میکشم
میبینی سهراب! نه قایقی برای رفتن هست، نه نایی در بدن
این کهنه قایق شکسته که جان رفتن ندارد
من میمانم و شب تار
من میمانم و قایق شکستهام که زخم دارد
من میمانم و تلاطم دریایی که مات و تاریک است
- نام کتاب: مات و تاریک
- ژانر: تراژدی
- نویسنده: ronak.a
- صفحات: 16
خلاصه کتاب:
مریم و سوگند، مادر و دختری هستند که هر دو بازیچه دست سرنوشت شده اند. سوگند درگیر یک پرونده قتل می شود که سرنوشتش را تغییر می دهد. مریم نیز به همین واسطه گمشده اش را پیدا می کند و...
- نام کتاب: سرنوشت مرا بازی داد
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی، جنایی-پلیسی
- نویسنده: the unborn
- صفحات: 193
- 1054 روز پيش
- ~Roya~
- 2,630 بازدید
- ۱۱ کامنت
خلاصه کتاب:
زوجی که بیاندازه عاشق و شیدا بودند و هم اکنون، پس از هشت سال زندگی مشترک، به صفر رسیدهاند!
جدالی میانشان نیست؛ اما دیگر نمیتوانند کنار یکدیگر ادامه دهند. چه خواهد شد؟
- نام کتاب: پروانه ها هرگز نمیمیرند
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: پرنده سار
- صفحات: 129
- 1056 روز پيش
- ~Roya~
- 1,298 بازدید
- ۲۵ کامنت
خلاصه کتاب:
میتوانستم فراموشت کنم، امّا نشد!
زندگی یعنی همین؛ جبری به نامِ اختیار...
جایی خوانده بودم دلشکسته به استخوان شکسته میماند.
به نظرم از آن جملههایی است که باید با طلا نوشت!
از بیرون همه چیز رو به راه است اما از داخل...
دم به دم، درد!
و من مینویسم از دردی که آتش به جانم کشیده!
این روزها زور قلبم فقط به قلم میرسد و بس
و امان از افکاری که واژهای برایشان نباشد...
- نام کتاب: جبری به نام اختیار
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: anita.a
- صفحات: 12
- 1058 روز پيش
- ~Roya~
- 932 بازدید
- ۹ کامنت
خلاصه کتاب:
برای خودش مینویسد.
برای خودش میخواند و حتی برای خودش زندگی میکند.
اما این تکرارها عجیب میتواند به دل بنشیند!
- نام کتاب: حس من
- ژانر: تراژدی، عاشقانه
- نویسنده: سامیار زاهد
- صفحات: 20
- 1060 روز پيش
- ~Roya~
- 637 بازدید
- ۶ کامنت
خلاصه کتاب:
الیسیما سپهری، نوجوان شانزده سالهای است که برای کشتن تنها مرد زندگیاش که بی نهایت عاشق او است، سالها است تلاش میکند و تا کنون نتیجهای نگرفته است. تا این که با یافتنِ یک دعا نویس حرفهای و آشنایی با پسری نوجوان به نام کیاوش، مسیر زندگیاش به کل تغییر میکند!
و اما مرد زندگی او کیست؟
در این رمان، شاهد گاه رفتارهای طنزِ شخصیتها و گاه تراژدیهای دردناک الیسیما خواهیم بود. همراهِ من باشید!
- نام کتاب: این مرد ویران است
- ژانر: تراژدی، عاشقانه
- نویسنده: سناتور
- صفحات: 239
- 1064 روز پيش
- ~Roya~
- 1,287 بازدید
- ۱۱ کامنت
خلاصه کتاب:
زندگی چرخهای از تکرارهاست، چرخهای از تناقضها...
چرخهای که به دست بازی سرنوشت برای گروهی شیرین رقم میخورد و برای گروهی تلخ!
چرخهای که پایانش یا به دست خودمان رقم میخورد، یا به دست خدایمان و یا به دست دیگری...
زیبا زیستند، شیرین زندگی کردند؛ اما تلخ به پایان رسیدند.
پَر پروازشان را گشودند و ناخواسته راهی اوج آسمانها شدند.
یکی تحصیل کرده، یکی با خانواده، یکی دانشجو، یکی نوزارد و یکی تازه عروس و داماد...
همگی ناخواسته و به اشتباه پَر پروازشان سوخت و خاکستر شدند.
سرنوشتشان سقوط نبود؛ اما پروازشان با سقوط همراه شد...
- نام کتاب: پرواز سقوط
- ژانر: تراژدی
- نویسنده: ASaLi_Nh8ay
- 1072 روز پيش
- ~Roya~
- 752 بازدید
- ۵ کامنت
- 26 اردیبهشت 1400
- 20:20
- دانلود رمان, دانلود رمان پلیسی, دانلود رمان تخیلی, دانلود رمان ترسناک, دانلود رمان جنایی, دانلود رمان علمی تخیلی, دانلود رمان فانتزی, دانلود رمان مافیایی, دانلود رمان معمایی, دانلود کتاب, دانلود کتاب جدید, کتاب
خلاصه کتاب:
این رمان داستان زندگی یه پسر به اسم بهـــراد هست
که بعد از مدتی متوجه حضور نیروهای منفی در اطرافش میشه(که ممکنه شیطانی باشن).
بعد از مدتی به پیشنهاد اطرافیانش به یه نفر که مشهوره با جن ها در ارتباطه مراجعه می کنه
و متوجه میشه گروهی از جن های یهودی در صدد آسیب رسوندن به اون هستن و ...
- نام کتاب: هیچکسان
- ژانر: معمایی، ترسناک
- نویسنده: sober
- 1074 روز پيش
- ~Roya~
- 6,911 بازدید
- ۸ کامنت
خلاصه کتاب:
خیس میخورد یادت، در ژرفای تاریکی...
میان انبوهی از نالههای باد و گریز آسمان از وحشت...
نیستی و نخواهی آمد، میدانم که نمیشود!
به کمک کشیده میشوم تا پرتاب به غم نشوم.
در دورترینها، شاید هم نزدیک به تویی که جز وهم هیچ نیستی.
- نام کتاب: اندکی هیچ
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: نوشین سلمانوندی
- صفحات: 37
- 1249 روز پيش
- Es_Shima
- 3,122 بازدید
- ۲ کامنت