در پس پردازش مغز از حقایقی که وجود دارند، مسائل طوری در ذهن ما پابرجا میشوند که هیچ نقطه انطباقی بر اصل خود ندارند. حالا که او بیشتر از یک نفر را درون خود جای داده، به ناچار با جاری شدن خون سمت اهداف آن اصوات حرکت میکند. میان همهی رنجشهایی که سوزش دستانش به دور جان دوپایان تحمیلش میکنند، مغز به ناچار از پانسمان کردن جراحت حقیقتی که سالهاست بهبود یافته دست میکشد؛ حقیقت وجود مادر.