اجرای اتفاقات عاشقانه بین دو دانشجوی عکاسی به نامهای پدرام و هستی است که با به وجود آمدن مریضی
هستی و ورود یک زن به نام سحر به داستان، رابطهی پدرام و هستی دچار مشکلاتی میشود و ...
داستان از این قراره که مریسا، دختری شیطون و بازیگوش؛
با دو تا دوست خل و چلی که داره وارد شرکت »سارته« میشن.
از اون طرف هم نویان و داداشهاش با داداشهای مریسا، با هم دوست هستن و قصد دارن که دخترها رو آزار بدن.
ولی ماهان و ماکان نمیدونن که مریسا همون آبجی کوچیکشونه و وقتی میفهمن که مریسا تو دردسر افتاده.
یه دختر بد، از نظر اخلاق و رفتار که شیطونی بیش از اندازه داره و آزار مردم باعث خوشحالیش میشه؛
یک دفعه همه چی براش تغییر میکنه و عاشق میشه!
تصور کنید همچین دختری عاشق بشه.
واویلا! آیا دوست دارید نتیجش رو ببینید و بخندید؟ پس با ما همراه باشید...
جهنم پشت این دیوار است!
با نقش فریبندهاش بوی خون میدهد؛ بوی خون انسانهایی که هرگز برنگشتند!
انسانهایی که مانند ما نفس میکشیدند، زندگیشان را میکردند و حال تماشا کن؛ چه سردرگم میچرخند!
اهمیت ندارد تو که هستی، از زندگیات سیر شدهای یا به دنبال آرزوهایت میدوی؛ تو تنها خواهی مُرد!
مرگ؛ در تقاص با جاودانگی!
نگار وکیل دادگستری در جریان پرونده قتلی قرار میگیرد وناخواسته وکالت موکلش هومن اهرابی را میپذیرد.
در جریان ملاقات با موکل که همان قاتل میباشد متوجه میشود که هومن کسی نیست جز حسام دوست صمیمی ویار جدا نشدنی
نامزدش که چند سال پیش به طرز مشکوکی ناپدید شده!وحالا او در پی پیدا کردن ارش(نامزدش) وارد ماجرایی میشود که در نهایت...
یه دختر که میون یه دنیای ترسناک گیر میفته!
یه دختر که توی این خونه نفرین شده اسیر شده و با تمام وجود آرزوی مرگ
می کنه. یه دختری که از جای جای اون خونه می ترسه. یه دختر که
از لالایی های کودکانه هم می ترسه. از عروسک های پارچه ای!
این دختر از همه چیز " وحشت " داره!
از شیطانی که اون جا زندگی می کنه و اون هر لحظه با چشمش ستون فقرات شیطان رو با چشم مشاهده می کنه!
سوگند دانشجوی سال سوم رشته ی کامپیوتره تو یکی از شهرهای شمال.
یه دختر شیطون و شر که با همه ی شیطنت و شادی همیشگی که داره دلش از زندگیش پره. همه چیز از یهsms اشتباهی شروع میشهکه باعث آشنایی سوگند و مهران فرستندهsms میشه.
زندگی عجیب مهران و تنهایش و روحیه داغون مهران در ابتدا باعث بوجود اومدن یه احساس مسولیت برای سوگند میشه و وقتی میفهمه مهران تا حالا چند بار دست به خودکشی زده ولی موفق نشده
و باز هم می خواد کارش و تکرار کنه مصمم میشهکه به هر طریقی مهران و به زندگی و آینده امیدوار کنه. اما مهران با اصرار از سوگند می خواد که همه چیز حتی اون و فراموش کنه و
برای راضی کردن سوگند دلیلش و میگه که باعث میشه دنیا رو سر سوگند خراب بشه.
من صداهای متعددی میشنوم، سکوت و صدا! دیوانهوار این چرخه ادامه داره. نمیدونم این کلمات اهریمنی از کجا سرچشمه میگیره؛ ولی قطعا کسی پشت این پرده ایستاده؛ شاید یک نفر شاید هم چندین نفر!"صدای شیطان رو حس کن! اون درون سرت نیست، درون رگته!(9101)"
زندگی میگذرد؛ پس بخندیم تا خوش بگذرد.
خاطرههای شیرین، همیشه چاشنی لبخندت میشوند، مثل قصه ما که سر دراز داشت و داستانمان
هم که پر از حرف بود.
داستان ما از جایی شروع شد که مهاجرت من برایم خوشآیند شد. خوشآیند شد؛ چون با چهار نفر
درست شبیه خودم آشنا شدم. قرار بود تو قصه من و اون چهار نفر اتفاقات زیادی رقم بخوره،
اتفاقاتی که شروعشون از مدرسه بود!
من، گم شدهام!
درکوچه پس کوچههای خیالها و آرزوهایم
همه جا تاریک است.
من، ترسیدهام!
نه از تاریکی
که از صدای زمزمه دستهایم ترسیدهام.
تو را صدا میزنند!
خانوادهی رمان ۹۸، با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
سایت رمان 98 همواره بروز ترین رمانهای نویسندگان را در اختیار اقشار مختلف جامعه میدهد تا به دلیل علاقه افراد به تکنولوژی امکان خواندن کتابهای متنوع را برای همه سنین راحتتر کند و سرانهی مطالعه جامعه رارونق بخشد.
هم چنین بخش انجمن سایت با هدف کمک و حمایت به افرادخوش ذوق و با استعداد ایجاد گشته تا ضمن نشر آثار در بهبود قلم عزیزان نیز سهمی داشته باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ۹۸ | دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.