دانلود رمان عاشقانه رکود
⭐️ دانلود رمان رکود
⭐️خلاصه رمان رکود:
سنا دختریست که دارد فراز نشیب زندگی بعد از طلاقش را میگذارند. او و همسرش عاشق همدیگرند اما امن از لجبازی که باعث این همه دردسر میشود.
⭐️ قسمتهایی از این رمان:
میدونی که هر وقت که دلم بخواد می تونم دوباره عقدت کنم؟!
پوزخند زدم:
_برو بابا…
معلوم بود داره از خشم منفجر میشه…
_ هــــوم؟!!
آروم لـ*ـب زد:
_دیونم نکن “سنا”
مثل خودش زمزمه وار گفتم:
_ تو دیونه بودی پس این دیونگیتو تقصیر من ننداز فرید…
هنوزم به همون حالت مونده بود و نگام می کرد…
منم بی خیال تکیه دادم به مبل… که گفت:
_فردا تولد همون داداشیه که میگی دوست صمیمیمه… مامانت می گفت جواب تلفن هاشو نمی دی… میخواست من بهت بگم…
با ناراحتی گفتم:
_پس مامانمم میدونه که تو همه جا آمارمو داری که به تو گفته خبرم کنی؟!
اخم کردمو و رمو ازش برگردوندمو گفتم:
_ چرا فکر کردی باید بیام تولد داداشی که به خاطر تو به من سیلی زده؟
بعد از این حرفم نگاش کردم… قرمز شده بود… من همیشه به خودم افتخار کردم…
چون تنها کسی که میتونه فرید رو به نقطه جوش برسونه و فرید هم کاری باهاش نداره منم…
– جواب اون سیلی که به تو زد رو گرفت… باید میدونست که کسی حق نداره حتی نوک انگشتش به تو بخوره…
یه ابرومو انداختم بالا:
_ به جز تو حتما؟!
با پرویی جواب داد:
_من فرق دارم
با صدای بلند گفتم:
_ اوهــــو …
یه نگاه از اون نگاه هایی که حس غذا بودن بهم دست میداد بهم انداخت واسه حرصی کردنش گفتم:
– من تولد نمیام به اون دوستتم بگو دیگه برادری ندارم… فردا می خوام خونه بمونم استراحت کنم.
با لبخند گفت:
_میبینم کلک جدید یاد گرفتی و خوبم داری پیش میری نقشت برای نزدیک نشدن بهت خیلی خوبه داری پیشرفت میکنی…
مطمئن باش بزودی بامن ازدواج میکنی اگه الان به زور نمیبرمت محضر فقط واسه اینه که خیلی دوست دارم و نمی خوام بیشتر از این ازم بدت بیاد…
یه لحظه فقط یه لحظه دلم براش سوخت چند کلمه آخرشو با صدای آروم تری که شاید توش بغض هم بود گفته بود
ولی خیلی زود همه چیزی فراموش کردم و به طرف در راه افتادم:
– به همین خیال باش جناب شمس… من تازه از دستت راحت شدم
هنوزم دستم به دستگیره در نرسیده بود که در ورودی قفل شد…
کلی پول داده بود درو رو کنترلی درست کرده بود … منم عصبانی تر از همیشه داد زدم:
– صد هزار بار گفتم درو برای من قفل نکن
ولی بی خیال در حالی که یه دستش توی جیبش بود و با دست دیگش کراواتشو میزون کرد گفت:
– منم هزار بار گفتم دوست ندارم یه دفعه سرتو بندازی و بری…
دستامو توی سـ*ـینه جمع کردم و یه ضربه آروم به در زدم و گفتم:
این درو باز کن وگرنه داد می زنم
با تهدید ادامه دادم
– میدونی که میزنم.
⭐️ رمان های پیشنهادی :
رمان ایلانگا | E.Orang کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ناخدای قلب | Neginii کاربر انجمن ۹۸
رمان امپراطوری داک هو | فاطمه مقاره کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان لیانای من | مهدیه مومنی
ترجمه ماری هراس انگیز | Cute girl
⭐️ دلنوشته های پیشنهادی :
دلنوشته دختری از جنس غم | مهدیه مومنی
دلنوشته فاخته مسکوت | yeganeh yami
⭐️ نظر شما در مورد دانلود رمان رکود چیست؟
نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
⭐️برای عضویت در انجمن رمان ۹۸ کلیک کنید.⭐️
در صورت نیاز رمز فایل: roman98.com
مارا در اینستاگرام دنبال کنید
کانال انجمن ما
خسته نباشید خدمت نویسنده عزیز رمان زیبایی بود.
موفق باشید.🌹😘
خیلی زیبا بود^^
قلمتون مانا
خسته نباشید::)
عالی، خسته نباشید
رمان رکورد واقعا رکورد رو شکست
دارم میخونمش خیلی هیجان انگیزه در حدی که سریالیو که داشتم میدیدم کلا ول کردم دارم اینو میخونم
خسته نباشششششششی
خسته نباشید موفق باشی
خسته نباشید عزیزم عالی
زیبا و ماندگار…
خسته نباشید
خیلی عالی بود موفق باشید
خسته نباشید؛ قلمتون مانا^^
از هر کلیشهای به دور:)✨
خسته نباشید واقعا