دانلود رمان مرد سوخته ی من اختصاصی رمان ۹۸
✎ دانلود رمان مرد سوخته ی من
✎ خلاصه رمان:
وقتی که درآیینه نگاه میکنم، چه کسی را باید ببینم؟
هیولایی ترسناک با چهرهای خشن، یا مردی که خود را فدای عشقش کرد؟!
حال که از هم دور شدهایم، داستانمان چگونه خواهد شد لیلی من؟
من را به یاد میآوری یا بازهم خود را برایت به آب و آتش بزنم؟
✎ کپی از این رمان بدون اجازه نویسنده ممنوع میباشد و پیگرد قانونی دارد!
✎ این رمان تنها در انجمن رمان ۹۸ و اختصاصی این انجمن نوشته شده است!
نویسنده اثر و انجمن رمان ۹۸ از هرگونه کپی برداری از آن ناراضی بوده و کپی اثر پیگرد قانونی دارد!
✎ موضوع رمان: ارباب رعیتی و انتقامی
✎ قسمتهایی از رمان:
-این داداش من با همون نگاه اول یکدل نه، صد دل عاشقتون شده و از من خواسته براش ازتون خواستگاری کنم!
بدون مکث ادامه داد:
-البته، این فقط یک گفتگوعه و بعداً همراه با خانواده به خواستگاری میایم!
گونههای مهرسا به شدت قرمز شدند و سرش رو سریع پایین گرفت.
سوما در رابطه با عشق مهرسا به شاهرخ خبر داشت و این ضربه به نشانه گفتن نظرش بود.
-منم… منم ایشون رو دوس… دوست دارم! قب… قبوله!
سوما سریع دست زد و صدای خنده و هورای بچهها بلند شد.
شاهین اینبار دست روی دل هایکا گذاشت و از او خواست که حرف دلش رو بزنه.
هایکا اگرچه در شرکت و در میان جمع بهترین سخنران بود؛ ولی به هیچ وجه نمیتونست در مقابل چشمان دوستش بدون من من حرف بزند:
-راستش من… من میخواستم بگم… من تو رو، یعنی شما رو… من سوما رو دوست… دارم!
آب گلوش رو به زحمت قورت داد.
صدای نیشخند مهرسا خنجری عمیق بر روی قلب هایکا زد و استرسش رو دو چندان کرد.
سوما با لبخند به مرد خجالتی روبه رویش نگاه کرد. چشمانش را بست و بعد به سرعت باز کرد و گفت:
-منم شما رو دوست دارم. اگه پدرم قبول کنه، منم حرفی ندارم. قبوله!
همگی شاد، دست زدند؛ ولی نازلی شادترین فرد میون اون جمعیت وسیع بود و با لبخند به مرد رویاهایش نگاه کرد؛ ولی با دیدن او، لبخند از روی لبانش به سرعت پاک شدند.
شاهین، با بهت به سوما نگاه میکرد، باورش نمیشد دختر آرزوهاش عاشق هیولایی چون هایکا شده بود و حالا، به او جواب مثبت داده!
واژهی هیولا، زمانی برازنده هایکا است که اون رو شخصیت دیو در انیمیشن دیو و دلبر فرض کنیم؛
چرا که فردی مهربان با پوستهای خشن است که بخاطر این پوسته حصاری از خار به دور خود پیچیده بود تا همیشه تنها باشه؛
ولی دلبر قصهاش با سعی و کوشش این حصار رو شکسته و اون رو گرفته.
بعد از دقایقی همگی به شاهین نگاه کردند.
نوبت اون بود که ابراز علاقه کنه.
نازلی ناخنهای بلندش روپبا استرس بر روی میز میکشید از چهره بهت زده شاهین فهمیده بود که عاشق سوما شده است و این برای خانهای که در ذهنش همراه با ارباب زادهاش ساخته بود، خوب نبود.
شاهین آب دهانش رو قورت داد و سرد در چشمان نازلی نگاه کرد. عرق سرد از روی پشت نازلی غلتان به سوی پایین حرکت کرد.
از چشمان شاهین معلوم بود که میخواهد غرورش رو بشکنه و با این فکر چشمهاش پر از اشک شد؛ ولی با حرف شاهین متعجب به لبانش نگریست!
-من نازلی رو دوست دارم. با من ازدواج میکنی؟
صدای رسایش کافی بود تا همگی از اطمینان او در این خواستگاری مطمئن شوند.
نازلی بعد از دقایقی گیج و منگ به شاهین نگاه کرد، باورش نمی شد آرزوهاش به حقیقت پیوستند!
با صدای سوما که او را خطاب کرده بود به خود اومد. حالا وقت شادی بود.
-ب… بله!
بله لرزان نازلی که بدون درخواست اجازه از پدرش بود، همه رو متعجب کرد؛ ولی بازهم به رویش نیاوردند و دست زدند.
پشت پسرها، مردی با بهت به نازلی نگاه میکرد. با این بله نازلی کاخ آرزوهاش نابود شده بود!
فکر میکرد این فرشته چشم آبی رو اسیر خود کرده؛ ولی انگار همگی خیالات بودند!
دو سالی بود که نازلی رو میشناخت، برایش همه کاری کرده بود.
حتی از دین و خانوادهاش گذشته بود تا ذرهای نظر اون رو جلب کنه؛ ولی حالا چه شده بود؟!
به خود نگاه کرد، ظاهر عجیبش در مقابل بدن عضلهای و بینقصش! چقدر ضرر بابت این عضلهها به اون رسیده بود!
چقدر وام گرفته بود تا… تا چی؟!تا نازلی رو به دست بیاره!
دستهاش رو مشت کرد و با نفرت به شاهین نگاه کرد.
انگار حالا وقت این رسیده بود که برای نازلی دور رفاقت و برادرش رو هم خط بزند!
✎ دانلود رمان های پیشنهادی رمان مرد سوخته ی من:
✎نظر شما در مورد دانلود رمان مرد سوخته ی من چیست؟
لطفا نظرات خود را با ارسال دیدگاه به اشتراک بگذارید
✎ در صورت نیاز رمز فایل: roman98.com
وقتی که درآیینه نگاه میکنم، چه کسی را باید ببینم؟
هیولایی ترسناک با چهرهای خشن، یا مردی که خود را فدای عشقش کرد؟!
حال که از هم دور شدهایم، داستانمان چگونه خواهد شد لیلی من؟
من را به یاد میآوری یا بازهم خود را برایت به آب و آتش بزنم؟
رمان ارباب رعیتی و انتقامی مرد سوخته اختصاصی انجمن رمان 98 نوشته شده است
کپی از این رمان بدون اجازه نویسنده ممنوع میباشد و پیگرد قانونی دارد!
خسته نباشید
من این رمانو در حال تایپ خوندم
خیلی خوب بود?
ممنونم برای همراهیتون
امیدوارم رمانهای دیگهام از جمله مجبوری با من بمانی که در حال بازنویسی و ویرایش جدیده رو هم دنبال کنید.
موفق باشید.
سلام …چرا گزینه دانلود نداره
سلام چرادانلودنداره..فرمتapk هم داره؟؟؟نمبتونم دانلودکنم
سلام
همه فرمت ها موجوده، لینک دانلود هم قرار داده شده ?
آیدا جونم رمانات عالیه کلا! منو میشناسی که!
رمان قشنگی بود
ولی به نظرم نباید سوما و هایکا اسم بچشونو شاهین میذاشتن.
اون همه بلا سرشون آورد
و هر وقت شاعینو صدا میزنن یاد گذشته نه چندان خوبشون میافتن.
سلام، ممنونم بابت نظرتون.
وقتی یکی و از ته قلبت ببخشی، دیگه یادآوری اون و خاطراتش اذیتت نمیکنه!
آیدا جونم رمانات عالیه کلا! منو میشناسی که!
ممنونم عزیزم
باعث افتخاره
معلومه که میشناسم عزیزدل^^
سلام . ببخشید . لینک رمان ها کجا قرار داده شدن؟ برای هیچکدوم از رمان ها لینکی نیست .
سلام، باکس دانلود رو چک کنید❤️
لینک دانلودش کجاست؟؟؟چجوری دانلود کنم!
سلام
باکس دانلود بعداز اطلاعات کتاب رو ببینید ❤️
چجوری دانلود کنم؟؟؟
سلام
از باکس دانلود، سه نوع فرمت برای دانلود وجود داره، هرکدوم رو مد نظرتونه میتونید دانلود کنید❤️
عالیی
خیلی زیبا مینویسی آیدا، رمان جدیدت هم که دیگه ته جذابیته✨