رمان ۹۸ | دانلود رمان
رمان نودهشتیا، مرجع نوشتن و دانلود رمان جدید
دانلود رمان طلسم بصیرت
۵/۵ - (۴ امتیاز)

دانلود رمان ترسناک طلسم بصیرت

⭐️ دانلود رمان طلسم بصیرت

⭐️خلاصه رمان طلسم بصیرت:

 خودم را میان ظلمات ابدی گم کرده‌ام. نمی‌دانم کجا هستم و یا کِی اینجا آمده‌ام، فقط می‌دانم از آغاز این ماجرا دارم فرار می‌کنم، فرار از طلسمی که دنبالم نیست؛ چون زنجیرهایش از گردنم آویزان است، من همراهم
می‌بردمش. دلیل فرارم را همراهم می‌آورم . من چشمانم را به خون آغشته کرده‌ام و اکنون وقت زجرکشیدنم است.

⭐️ قسمت‌هایی از این رمان:

 جلوی در خونه ایستاده بودم و دنبال کلید توی جیب شلوارم بودم. از اینکه پیداش نشد اعصابم به هم ریخت و مشتی به دیوار زدم. وقتی متوجه صداهایی که از پشت در شنیده می‌شد، شدم، خشکم زد. گوش‌هام رو تیزتر کردم. شبیه آوازخوندن یک فرد بود؛ بیشتر از آواز شبیه زوزه هم بود! زوزه‌ی فردی که از درد توی خودش پیچیده و توی رگ و خون من هم ترس رو تزریق می‌کرد. کی داخل خونه‌ست؟! دزد یا… دلهره‌ی بدی به جونم افتاده بود. مدارک مهمی داخل خونه داشتم اگه ببرنشون بدبخت می‌شدم. خیلی شانس آوردم که به موقع رسیدم. خدایا مرسی! کلید رو از جیبم در آوردم و داخل حفره‌ی در انداختم و چرخوندم. صدای جیغ زنی که درد توی اون پرسه می‌زد، بلند شد. این صدای فوق وحشتناک باعث شد دستم توی هوا بمونه. اگه دزده، چرا صدای جیغ زن؟! من هیچ همخونه‌ای ندارم. به پلیس باید زنگ بزنم. دستم رو داخل جیب شلوارم کردم. با پیدانکردن گوشی، دستی به سرم زدم و زبونم رو گاز گرفتم. دستم رو سمت دستگیره‌ی در بردم، درباره‌ی بازکردن تردید داشتم. اصلاً جرئت این رو نداشتم با یک خلافکار که صدای جیغ یه زن رو درآورد و داره واسه خودش آواز می‌خونه روبه‌رو بشم! چشم‌هام رو بستم و در رو به جلو هُل دادم. بعد از چند ثانیه صدای آشنایی به گوشم خورد :
– سلام !
چشم‌هام رو باز کردم و عصبی به روبه‌روم رو نگاه کردم. با دیدنش خنده‌ای از سر عصبانیت کردم و دستی به
قلبم کشیدم. با لبخندی تصنعی و لحنی تهدیدوارانه گفتم :
– تو از کدوم گوری اومدی اینجا؟
– از همون گوری که تو ترکش کردی .
– آراد حاضرجوابی نکن واسه‌م، اعصاب ندارم.
زبونش رو، روی لبش کشید و پوزخندی زد. چشم‌هاش رو ریز کرد و براندازم کرد. این نگاه‌هاش و رفتارهاش
من رو به اوج عصبانیت می‌رسوند. پاهاش رو از دسته‌های مبل تک‌نفره آویزون کرده بود و توی دستش ماست و چیپس گرفته بود. به تلویزیون لعنتی خیره شدم که صدای جیغ و زوزه‌های دردناک هم از اون می‌اومد. طبق معمول در حال تماشای فیلم‌های
مضحک آمریکایی بود. کفش‌هام رو در آوردم و تو جاکفشی پرت کردم. سمت تلویزیون رفتم و با نگاه و لبخندی بیرحمانه به آراد، خاموشش کردم. چیپس رو پرت کرد پایین و اعتراضوارانه دستش رو بالا برد و گفت :
– وات دا هِل! چرا آفش کردی؟ داشت با اره برقی بدنش رو خرد می‌کرد. خیره روی چیپس‌هایی که روی فرش کرمی‌رنگم پخش شدن، شدم. بیتوجه به عربده‌هاش گفتم :
– جمعش می‌کنی!
– خونه‌ی خودته، به من چه؟!
– خونه‌ی منه درسته و کاش تو بدونِ خبردادن واردش نمی‌شدی .
– کاش تو هم یادت نمی‌رفت کلید که همراهت بردی، حداقل در خونه رو قفل کنی.

⭐️ رمان های پیشنهادی : 

رمان دلم فکرم نگاهت | S.a.n.a.z1779 کاربر انجمن رمان ۹۸

رمان دلدادگی واهی | گیلدا افتخار کاربر انجمن رمان ۹۸

رمان واریورس | محدثه‌فارسی و ترنم ‌ذکاوت کاربران انجمن رمان ٩٨

رمان قربانیان‌ آتش | Mohadese22 کاربر انجمن رمان ۹۸

رمان سرنوشت مرا بازی داد | the unborn

رمان پروانه ها هرگز نمیمیرند | پرنده سار

⭐️ دلنوشته های پیشنهادی : 

 دلنوشته دیس | ozan کاربر انجمن رمان ۹۸

دلنوشته به رنگ دلتنگی | harir کاربر انجمن رمان ۹۸

دلنوشته پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 

 

⭐️ نظر شما در مورد دانلود رمان طلسم بصیرت چیست؟

نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.

⭐️برای عضویت در انجمن رمان ۹۸ کلیک کنید.⭐️

در صورت نیاز رمز فایل: roman98.com


مارا در اینستاگرام دنبال کنید

کانال انجمن ما 

  • اشتراک گذاری
خلاصه اثر

خودم را میان ظلمات ابدی گم کرده‌ام. نمی‌دانم کجا هستم و یا کِی اینجا آمده‌ام، فقط می‌دانم از آغاز این ماجرا دارم فرار می‌کنم، فرار از طلسمی که دنبالم نیست؛ چون زنجیرهایش از گردنم آویزان است، من همراهم می‌بردمش. دلیل فرارم را همراهم می‌آورم . من چشمانم را به خون آغشته کرده‌ام و اکنون وقت زجرکشیدنم است.

مشخصات اثر
  • نام اثر
    طلسم بصیرت
  • ژانر
    ترسناک، معمایی
  • نویسنده
    HadeS
  • ویراستار
    _mah_
  • کپیست
    fariba
  • طراح کاور
    mohadeseh_f
  • صفحات
    104
  • حجم
    2MB
  • منبع تایپ
    انجمن رمان 98
لینک های دانلود
کامنت ها
  • Erarira
    ۱ مهر ۱۴۰۰ | ۲۰:۲۹

    موضوعش جذاب به نظر میاد
    ذخیره کردم که بخونمش 🙂

  • زهرا.م
    ۱ مهر ۱۴۰۰ | ۲۰:۴۲

    عالی♥
    خسته نباشید میگم به نویسنده

  • NAZI_KH
    ۱ مهر ۱۴۰۰ | ۲۱:۰۴

    عالی خسته نباشید♡

  • Mahla_Bagheri
    ۱ مهر ۱۴۰۰ | ۲۱:۲۴

    خسته نباشی هادس عزیز🌹

  • Saghar
    ۲ مهر ۱۴۰۰ | ۰۱:۱۶

    عالی بود
    موفق باشید

  • parädox
    ۲ مهر ۱۴۰۰ | ۱۴:۵۵

    خسته نباشید.
    قلم‌تون مانا

  • *Z.A.H.R.A*
    ۳ مهر ۱۴۰۰ | ۱۲:۲۳

    خسته نباشی هادس عزیز😘
    مثل همیشه عالی، خوش بدرخشی🥰😍

  • reihaneh radfar
    ۱۴ مهر ۱۴۰۰ | ۲۱:۰۰

    خسته نباشید
    عالی بود

  • paeez81
    ۲۶ مهر ۱۴۰۰ | ۲۰:۰۸

    عالی ♡
    خسته نباشی گلم ♡

  • Meysa
    ۱۳ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۱:۳۹

    خسته نباشی عالی بود

  • MaRjAn
    ۲۶ اسفند ۱۴۰۲ | ۲۱:۲۹

    خسته نباشی جانم🌺

تبلیغات
پارسکدرز اولین بازار کار آنلاین ایران
ورود کاربران

  • ~MobinA~خسته نباشید حرف نداشت🌺...
  • ~MobinA~خسته نباشید عالییی بود🪻🫧...
  • ~MobinA~قلمت مانا گلم خسته نباشی🩶💜...
  • ~MobinA~خسته نباشی عزیزم عالی بود🤍🩷...
  • ~MobinA~خسته نباشی گلم💜 شاهد موفقیت‌های بیشترت باشیم☺️...
  • ~MobinA~بسیار گوش‌نواز بود خسته نباشید💙...
  • ~MobinA~بسیار دلنشین و زیبا💕...
  • ~MobinA~کارت حرف نداشت خسته نباشی🤭🧡...
  • ~MobinA~عالی بود قلمتون مانا💫💛...
  • ~MobinA~احسنت خسته نباشید👏🏻...
درباره سایت
رمان ۹۸ | دانلود رمان
خانواده‌ی رمان ۹۸، با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است. سایت رمان 98 همواره بروز ترین رمان‌های نویسندگان را در اختیار اقشار مختلف جامعه می‌دهد تا به دلیل علاقه افراد به تکنولوژی امکان خواندن کتاب‌های متنوع را برای همه سنین راحت‌تر کند و سرانه‌ی مطالعه جامعه رارونق بخشد. هم چنین بخش انجمن سایت با هدف کمک و حمایت به افرادخوش ذوق و با استعداد ایجاد گشته تا ضمن نشر آثار در بهبود قلم عزیزان نیز سهمی داشته باشد
آمار سایت
  • 166 نوشته
  • 0 محصول
  • 1205 کامنت
  • 535 کاربر
دسترسی سریع
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ۹۸ | دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.