دانلود دلنوشته دلقک ها نمی خندند
دلقکهای عزیز! واقعاً برای تخریب حرفهی شما متاسفم!
دلقک خوبی بودن، سخت است… از همانها که ساعتها بدون زله شدن، نقش بازی میکنند…!
با اینحال، حسی در قعر وجودم میگفت من دلقک خوبی نیستم. تمام پیکرم به هوای لبخند مردم تخریب شد، اما گویی تمام وجود من برای این تودهی جمعیت، کافی نبود… .
*محتوای این دلنوشته از عقاید، فرقه و یا طرز فکر خاصی پیروی نمیکند و صرفاً تراوشات ذهنی نویسنده است.
گاهی چهرهام را با گچ سادگی و گوجهی زبانبستن تزئین میکنم.
اوقاتی را در پشت سیرک مشغول گریستن میگذرانم…
نه! من دلقک سیرک نیستم؛ من، تنها منم!
من دلقکنمای خسته…
***
گاهی سردرگم و مرعوب، میخواهم پشت سایهبانهای سیرک پناه بگیرم؛ هرچند فرار از دست اصوات قهقه؛ کار دشواری است…
هنگام شروع نمایش، حس مردهای را دارم که دیگران دست در تابوتش بردهاند و تکه گوشتهای پوسیدهاش را میسوزانند؛ همینقدر حقیرانه…
«و نمایش باری دیگر آغاز شد!»
***
باری دیگر چهرهام میان رنگ گچ صورتم و قرمزی دور دهانم و سرمهی دور چشمانم مضحکتر شده است…
گاهی مرعوب میشوم؛ وقتی فکر میکنم قرار است روزی لباسهای رنگارنگ و زینت چهرهام را با رخت اعتبار و لعاب کبر آدمیزادی عوض کنم…
«و نمایش باری دیگر آغاز شد»
رمان آفاق مکافات | reyhaneZ کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان انگارین | حوری کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان سایهی من | Zahra Bagheri نویسندهی انجمن رمان ۹۸
رویای ندیدنت | فاطمه قاسمی کاربر انجمن رمان ۹۸
هذیان های یک ذهن عاشق | saghar کاربر انجمن رمان ۹۸
حوالی دغدغهها | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸
ذهن بیمار | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ۹۸
مارا در اینستاگرام دنبال کنید
دلقکهای عزیز! واقعاً برای تخریب حرفهی شما متاسفم! دلقک خوبی بودن، سخت است... از همانها که ساعتها بدون زله شدن، نقش بازی میکنند...! با اینحال، حسی در قعر وجودم میگفت من دلقک خوبی نیستم. تمام پیکرم به هوای لبخند مردم تخریب شد، اما گویی تمام وجود من برای این تودهی جمعیت، کافی نبود... .
خسته نباشین🌸
در یک کلمه، فوقالعادهست. من که زیاد از دلنوشته خوشم نمیومد، جذب قلمش شدم.