زمانی که آمادهای برای شروع، تنها یک جرقه همه چیز را شعلهور میکند. دختر و پسری آماده ازدواج میشوند. اما روز مرگیها دختر را به فکر فرو میبرد. آیا میخواهد زندگی شبیه مادرش داشته باشد؟
سلام
وقت همگی بخیر
نمیدونم نویسنده این رمان نظرم و میخونه یا نه
ولی دوست دارم بخونه چون فقط به خاطر ایشون دارم نظرم رو میگم نه به جهت ترغیب به خوندن یا نخوندن رمان
ببین نویسنده عزیز
رمانت هم نقص داشت و هم حسن
بزار اول نقضش رو بگم بعد حسنش رو
اولین نقضی که خیلی به چشم میومد نوع قلم و نگارش رمان بود اگر میخواستی کتابی یا ادبی بنویسی که (باز هم رمان هایی مثل رمان شما اصلا جایز نیست نگارشش کتابی باشه چون اکثرا محاوره ای هست، چه با خود و چه با دیگران) خوب باید از اول رمان تا اخرشو این کتابی بودن رو حفظ میکردی که بعضی جاها از دستت در میرفت
و نکته بعدی این هست که شخصیت ها با خودشون خیلی حرف میزدن به خصوص شادی
و اینکه کلا خیلی کم گفت وگو داشتیم تو طول رمان
نکته بعدی تعریف زندگی علی و فاطمه بوده که این تعریفه تا جایی جذابیت داشت از جایی به بعد رنگ باخت و من خودم به شخصه ازش رد میشدم ( البته لازم به ذکر هست اون جاهایی که دیگه زندگی شادی شده بود سوژه رمانت و شادی در جایگاه اصلی قرارگرفت)
و یه تذکر، اینکه فکر نکنم هیچ مادری برای حداقل اون بعدی از زندگی بچش که تو رمان ذکر شده این جور التماس کنه و یا حداقل من ندید م یا نشنیدم ولی در کل به دیدگاهت احترام میزارم چون که فکرکنم میخواستی حد غرور شادی رو مورد بحث قرار بدی که یکم نا بلدی کردی
و حسن هاش
اینکه اول رمانت رو جوری برنامه ریزی کردی که خواننده فکر کنه داستانش مثل رمان هایی هست که متاسفانه این روزها رایج شده است و تکراری هست و زمانی که میخواد ببنده و دیگه رمانش رو نخونه سوپرایزش میکنه و میبینه که نه اصن داستان فرق میکنه که البته ازش در اخر رمان هم استفاده کردی که هوشیاریت رو میرسونه
در کل ارزش خوندن داشت و از رمان هایی شد که توذهنم موند حتی با نقض هاش
شاید باورت نشه که حداقل یه هفته از زمان خوندن رمانت میگذره که دارم برات مینویسم نظرم رو چون حیفم اومد که نگم برات چون فکر میکنم پتانسیل نویسنده شدن رو داری در حد چاپ کتاب
امیوارم ازم ناراحت نشی البته بشی هم مهم نیست چون به نظرم این ها که گفتم انتقاد نبود تذکر دوستانه و خواهرانه بود و بدون، خودم رو مسئول دونستم که بهت اینارو بگم چون قطعا بهت کمک مینکه و باعث میشه روز به روز عالی بشی
ارزو میکنم روز به روز قلمت پخته تر و زیبا تر بشه نویسنده جان
قلمت نامیرا
درود من به شما بانوی عزیز
این رمان دومم بود
و افتخار دادین که این رمان رو خوندین
متاسفانه من اصلا سبک ادبی نمیتونم بنویسم
اما محاوره هم نمینویسم
بعلت اینکه استاد نویسندگی ام اجازه ندادن
اما از اونجایی که ویرایش کردم میدونم تا اخر رمان به صورت فارسی نویسی بود و مونولوگها محاوره
بسیار خوش حال شدم از اینکه افتخار دادین و برام پیغام گذاشتین
اگر تمایل داشتین باز هم اشکالات این رمان و رمان همخونه شرقی رو بگین
به ایمیلم یا اینستا گرامم پیغام بدین salamsalanzs5@googlemail.com
اینستا
somayeh.hashemi.jazi
باز هم سپتس گزارم از وقتی که صرف کردین
سلام این داستان زندگی منه.من همون شادی نامی هستم که تورمانت آوردی. ماباید خرج کنیم تا محبت شوهرمون رو بخریم ، افسردگی بدی گرفتم وبتمام هنرهای دستی که بلدم دست و دلم به هیچ کاری نمیره. تنها فرقش اینه که شادی طلاق گرفت وبا عشق ازدواج کردولی من چون بچه دارم محکومم به این زندگی.فقط میگم خدایا جوونیش رو ازش بگیر??
سلام بانوی عزیز
متاسف هستم بخاطر زندگی تلخی که داشتین
من دوست داشتم از درد خانم هایی مثل شما بنویسم تا همه بدونن زندگی واقعی این نیست که اگه طرفت نخوادت هنر زنانه نشان بدی
من خواستم بگم اگه طرف فردی هرز باشه هیچ نمیشه کرد
و نباید زن رو محکوم کنی
به هرحال شادی با کسی ازدواج کرد که نه از نظر چهره به اون علاقه ای داشت نه از نظر اخلاقی و سنی به هم میخوردند
اما خوب فرصت داد
و مهمترین نکته این که باید خودتونو نبازین و قوی باشین
آرزوی سعادت و خوشبختی دارم برای شما بانوی عزیز
سلام و خسته نباشی به نویسنده عزیز
دوست عزیز رمانت و خوندم و لذت بردم بهت تبریک می گم و برات آرزوی موفقیت می کنم نمیتونم بگم یک رمان کامل و بی نقص بود نه اما می تونم بگم موضوع متفاوت و فکر شده و خلاقیت و قلم نسبتا قوی نقاط قوت داستان بود به امید رمان ها بهتر ?
سلام خانم هاشمی عزیز
رمانتون فوق العاده به دلم نشست و متفاوت بود با رمان های آبکی که پرشده توی سایت ها
باورتون نمیشه م امروز ظهر رمان شما رو شروع کردم و نتونستم دست از خوندن بردارم تا الان که ساعت یک شبه و من رمانتون رو تموم کردم.
من هم عاشق نویسندگی هستم.اگه نصیحتی توی این حرفه برام دارین خوشحال میشم بگین?
و میشه بهم بگین چطور نویسندگی رو شروع کردین؟?
سلام ممنون از انرژی مثبتتون
اول شروع به خوندن رمان های معروف کنید بعد شروع کنید به نوشتن
و بنویسید
هر بار هر متنی رو میخونید چند بار بلند بخونیدو ویرایش کنید
ورهاش کنید
چند روز بعد مجدد به سراغش برید و بخونید ببینید ایا خوب نوشتین یا نه
و بعد عضو انجمنی بشید و شروع کنید
خانوادهی رمان ۹۸، با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
سایت رمان 98 همواره بروز ترین رمانهای نویسندگان را در اختیار اقشار مختلف جامعه میدهد تا به دلیل علاقه افراد به تکنولوژی امکان خواندن کتابهای متنوع را برای همه سنین راحتتر کند و سرانهی مطالعه جامعه رارونق بخشد.
هم چنین بخش انجمن سایت با هدف کمک و حمایت به افرادخوش ذوق و با استعداد ایجاد گشته تا ضمن نشر آثار در بهبود قلم عزیزان نیز سهمی داشته باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ۹۸ | دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
سلام
وقت همگی بخیر
نمیدونم نویسنده این رمان نظرم و میخونه یا نه
ولی دوست دارم بخونه چون فقط به خاطر ایشون دارم نظرم رو میگم نه به جهت ترغیب به خوندن یا نخوندن رمان
ببین نویسنده عزیز
رمانت هم نقص داشت و هم حسن
بزار اول نقضش رو بگم بعد حسنش رو
اولین نقضی که خیلی به چشم میومد نوع قلم و نگارش رمان بود اگر میخواستی کتابی یا ادبی بنویسی که (باز هم رمان هایی مثل رمان شما اصلا جایز نیست نگارشش کتابی باشه چون اکثرا محاوره ای هست، چه با خود و چه با دیگران) خوب باید از اول رمان تا اخرشو این کتابی بودن رو حفظ میکردی که بعضی جاها از دستت در میرفت
و نکته بعدی این هست که شخصیت ها با خودشون خیلی حرف میزدن به خصوص شادی
و اینکه کلا خیلی کم گفت وگو داشتیم تو طول رمان
نکته بعدی تعریف زندگی علی و فاطمه بوده که این تعریفه تا جایی جذابیت داشت از جایی به بعد رنگ باخت و من خودم به شخصه ازش رد میشدم ( البته لازم به ذکر هست اون جاهایی که دیگه زندگی شادی شده بود سوژه رمانت و شادی در جایگاه اصلی قرارگرفت)
و یه تذکر، اینکه فکر نکنم هیچ مادری برای حداقل اون بعدی از زندگی بچش که تو رمان ذکر شده این جور التماس کنه و یا حداقل من ندید م یا نشنیدم ولی در کل به دیدگاهت احترام میزارم چون که فکرکنم میخواستی حد غرور شادی رو مورد بحث قرار بدی که یکم نا بلدی کردی
و حسن هاش
اینکه اول رمانت رو جوری برنامه ریزی کردی که خواننده فکر کنه داستانش مثل رمان هایی هست که متاسفانه این روزها رایج شده است و تکراری هست و زمانی که میخواد ببنده و دیگه رمانش رو نخونه سوپرایزش میکنه و میبینه که نه اصن داستان فرق میکنه که البته ازش در اخر رمان هم استفاده کردی که هوشیاریت رو میرسونه
در کل ارزش خوندن داشت و از رمان هایی شد که توذهنم موند حتی با نقض هاش
شاید باورت نشه که حداقل یه هفته از زمان خوندن رمانت میگذره که دارم برات مینویسم نظرم رو چون حیفم اومد که نگم برات چون فکر میکنم پتانسیل نویسنده شدن رو داری در حد چاپ کتاب
امیوارم ازم ناراحت نشی البته بشی هم مهم نیست چون به نظرم این ها که گفتم انتقاد نبود تذکر دوستانه و خواهرانه بود و بدون، خودم رو مسئول دونستم که بهت اینارو بگم چون قطعا بهت کمک مینکه و باعث میشه روز به روز عالی بشی
ارزو میکنم روز به روز قلمت پخته تر و زیبا تر بشه نویسنده جان
قلمت نامیرا
درود من به شما بانوی عزیز
این رمان دومم بود
و افتخار دادین که این رمان رو خوندین
متاسفانه من اصلا سبک ادبی نمیتونم بنویسم
اما محاوره هم نمینویسم
بعلت اینکه استاد نویسندگی ام اجازه ندادن
اما از اونجایی که ویرایش کردم میدونم تا اخر رمان به صورت فارسی نویسی بود و مونولوگها محاوره
بسیار خوش حال شدم از اینکه افتخار دادین و برام پیغام گذاشتین
اگر تمایل داشتین باز هم اشکالات این رمان و رمان همخونه شرقی رو بگین
به ایمیلم یا اینستا گرامم پیغام بدین
salamsalanzs5@googlemail.com
اینستا
somayeh.hashemi.jazi
باز هم سپتس گزارم از وقتی که صرف کردین
https://forum.roman98.com/threads/22747/#post-143075
صفحه نقد رمان این بود زندگی
این بود زندگی:اجتماعی-عاشقانه-ازدواج اجباری
سلام این داستان زندگی منه.من همون شادی نامی هستم که تورمانت آوردی. ماباید خرج کنیم تا محبت شوهرمون رو بخریم ، افسردگی بدی گرفتم وبتمام هنرهای دستی که بلدم دست و دلم به هیچ کاری نمیره. تنها فرقش اینه که شادی طلاق گرفت وبا عشق ازدواج کردولی من چون بچه دارم محکومم به این زندگی.فقط میگم خدایا جوونیش رو ازش بگیر??
سلام بانوی عزیز
متاسف هستم بخاطر زندگی تلخی که داشتین
من دوست داشتم از درد خانم هایی مثل شما بنویسم تا همه بدونن زندگی واقعی این نیست که اگه طرفت نخوادت هنر زنانه نشان بدی
من خواستم بگم اگه طرف فردی هرز باشه هیچ نمیشه کرد
و نباید زن رو محکوم کنی
به هرحال شادی با کسی ازدواج کرد که نه از نظر چهره به اون علاقه ای داشت نه از نظر اخلاقی و سنی به هم میخوردند
اما خوب فرصت داد
و مهمترین نکته این که باید خودتونو نبازین و قوی باشین
آرزوی سعادت و خوشبختی دارم برای شما بانوی عزیز
سلام و خسته نباشی به نویسنده عزیز
دوست عزیز رمانت و خوندم و لذت بردم بهت تبریک می گم و برات آرزوی موفقیت می کنم نمیتونم بگم یک رمان کامل و بی نقص بود نه اما می تونم بگم موضوع متفاوت و فکر شده و خلاقیت و قلم نسبتا قوی نقاط قوت داستان بود به امید رمان ها بهتر ?
سلام بانو
سپاس از نظر شما
ممنون از اینکه وقت گذاشتین و رمانو خوندید
آفرین خانم هاشمی
شما یک اجتماعی نویس حرفه ای هستید
با سلام
مچکرم از اینکه وقت گذشتین و خوندید
باریک الله افرین عالی
ای کاش زولانی تر بود
شما فوق العاده حرفه ای مینویسید
سلام ممنون بابت اینکه وقت گذاشتین و خوندید
عزیزم خواستم این رمان کوتاه باشه
ولی ایراد شما درسته
عالی بود
سلام خانم هاشمی عزیز
رمانتون فوق العاده به دلم نشست و متفاوت بود با رمان های آبکی که پرشده توی سایت ها
باورتون نمیشه م امروز ظهر رمان شما رو شروع کردم و نتونستم دست از خوندن بردارم تا الان که ساعت یک شبه و من رمانتون رو تموم کردم.
من هم عاشق نویسندگی هستم.اگه نصیحتی توی این حرفه برام دارین خوشحال میشم بگین?
و میشه بهم بگین چطور نویسندگی رو شروع کردین؟?
برای شروع نوشتن عضو انجمن رمان ۹۸ بشید ☆عضویت در انجمن رمان ۹۸☆
چطور عضو بشیم؟
سلام
از طریق این لینک https://forum.roman98.com/register/ میتونید عضو بشید?
سلام ممنون از انرژی مثبتتون
اول شروع به خوندن رمان های معروف کنید بعد شروع کنید به نوشتن
و بنویسید
هر بار هر متنی رو میخونید چند بار بلند بخونیدو ویرایش کنید
ورهاش کنید
چند روز بعد مجدد به سراغش برید و بخونید ببینید ایا خوب نوشتین یا نه
و بعد عضو انجمنی بشید و شروع کنید