دانلود رمان عاشقانه پدر خوب
✳ دانلود رمان پدر خوب
✳ خلاصه رمان پدر خوب:
من از این خوبی هااز این بی کسی هااز این دلشوره هانمی هراسم…
خوبی تو برای تمام لحظات نفس کشیدن کافیست…
حتی کلمه هم عاجز میمانداین لفظ گرانکه لایق هیچ کس نیستاما …
همه ی تو را در پناه توصیفش قرار می دهد…در برابر تو سر تعظیم فرود می اورد…
بزرگی ات را درخشنده تر میکند…حتی نوازش دستهایت هم تابان است…گرما بخش جان من است…تو باشی من هستم…
تو خوبی من خوبم… !حتی تنهایی ات لایق ستایش است…تو معنای تکاملی… در بند روزمرگی اسیری و من…تویی را میخواهم که گریبان گیر درد ادم های بد هنوز خوبی…!
بد مثل زشتی یک بغض… یا بدتر…بدتر از باور یک رویا…به بدی همه ی باور ها.
✳ قسمتهایی از این رمان:
به طاها نگاه کردم که با نگرانی به من خیره شده بود.
لبمو گزیدم و گفتم: بماند…
طاها نفس راحتی کشید ونازنین با اصرار گفت: چطور؟ از بوتیک دراومدی بیرون؟ب
ه طاها نگاه کردم رو به نازنین گفتم: چطور مگه؟
نازنین: محض کنجکاوی!
بگو محض فضولی…
نفس عمیقی کشیدمو گفتم: اره اجاره ی بوتیک خیلی وقته تموم شده…
نازنین ابروهاشو بالا داد وگفت: الان بیکاری؟
-نه…
نازنین: بازم تو بوتیکی؟
پوست لبمو کندم وگفتم: نه…
نازنین: پس مشغول یه کار جدید شدی؟
مستاصل به طاها نگاه کردم واهسته زمزمه کردم: اره…
میدونستم نازنین میخواد از زیر زبونم حرف بکشه… میدونستم اگه بگم شغلم چیه میشه سرکوفت برای طاها… میدونستم تا مدتها میخواد کام طاها رو با حرفهاش زهر کنه…
میدونستم طعنه هاش تا مغز استخون ادم و میسوزونه…
میدونستم و نمیتونستم دروغ بگم!
نازنین: سکرته کار جدیدت؟
بهش نگاه کردم
نازنین گفت: خوب نگفتی چه کاره شدی ؟؟؟
با طعنه گفت: البته فکر نکنم با کاردانی بتونی تو شرکت و موسسه ای کار کنی؟ درست نمیگم طاها؟
طاها با غیظ بهش چشم غره ای رفت ونازنین گفت: نگفتی تی تی جون؟طاها به من خیره شده بود. تقریبا داشت با نگاهش التماسم میکرد.نفس عمیقی کشیدم وگفتم:
-پرستار دختر یه مهندسم… تو درسهاش کمکش میکنم… حقوقمم بد نیست. راضی ام…نفس راحتی کشیدم دروغ نبود اما راست راست هم نبود فقط خدا خدا میکردم خدا منو ببخشه!نازنین اهانی گفت و طاها با رضایت به من نگاه میکرد. یه نگاه سپاس گزارانه امیخته به محبت… دیگه سالاد از گلوم پایین نمیرفت
➹ مطالب پیشنهادی برای رمان پدر خوب؛
➹ نظر شما در مورد دانلود رمان پدر خوب چیست؟
نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
برای عضویت در انجمن رمان ۹۸ کلیک کنید.
در صورت نیاز رمز فایل: roman98.com
من از این خوبی هااز این بی کسی هااز این دلشوره هانمی هراسم...
خوبی تو برای تمام لحظات نفس کشیدن کافیست...
حتی کلمه هم عاجز میمانداین لفظ گرانکه لایق هیچ کس نیستاما ...
همه ی تو را در پناه توصیفش قرار می دهد...در برابر تو سر تعظیم فرود می اورد...
بزرگی ات را درخشنده تر میکند...حتی نوازش دستهایت هم تابان است...گرما بخش جان من است...تو باشی من هستم...
تو خوبی من خوبم... !حتی تنهایی ات لایق ستایش است...تو معنای تکاملی... در بند روزمرگی اسیری و من...تویی را میخواهم که گریبان گیر درد ادم های بد هنوز خوبی...!
بد مثل زشتی یک بغض... یا بدتر...بدتر از باور یک رویا...به بدی همه ی باور ها.
بسیار زیبا.
عالی.
خسته نباشید عزیز.
عالییی
رمان زیبایی بود
خسته نباشید