خلاصه کتاب:
من نمیگویم که شمع آجین حق من نبود
من نمیگویم ملائک بال در بالم شنا کردند
من نمیگویم که قطرههای شمع خونی نبود
من نمیگویم که باز سرما نبود، درد نبود، غم نبود
من نمیگویم که بارانی نبود، ابری نبود، ماهی نبود
من میگویم
من بودم و چرخش حیات و سوزش سوختن و قطرههای خون
در اتاقی که بهجز بلعیدنم کاری نداشت
- نام کتاب: شمع آجین
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: Saghar
- صفحات: 14
- 9 روز پيش
- YeGaNeH
- 16 بازدید
- ۰ کامنت
خلاصه کتاب:
صندوقچهی قدیمی مادربزرگ همیشه مشغله فکریاش بوده؛ صندوقچهای که هیچگاه اجازهی دیدن محتویات آن را نداشت.
اما این صندوقچه با مرگ ناگهانی مادربزرگش و شوکی که به خانوادهاش وارد میشود، حال به دست او افتاده و با دیدن محتویات آن، چیزی که هیچگاه تصورش را هم نمیکرد، با تشویش و نگرانی راهی یزد میشود؛ به امید اینکه بتواند حقایق را آشکار کند.
- نام کتاب: یادبود آخرین مرقومه
- ژانر: معمایی، فانتزی
- نویسنده: برگزیده۱۴ (ه. بینیاز)
- صفحات: 85
- 49 روز پيش
- YeGaNeH
- 71 بازدید
- ۲ کامنت
خلاصه کتاب:
آویر کیانی، مردی که در قلبش زخمی عمیق از گذشتهی تلخش دارد و شیارهای این زخم را با آتش انتقام، نفرت و کین پُر میکند، اما زخمش هر بار با دیدن قاتل روزهای خوش کودکیاش، دوباره سر باز میکند و باعث میشود که تصمیم بگیرد نقشهی انتقام چندین سالهش را عملی کند. انتقامی که دامنگیر خیلیها میشود و حال باید دید که قربانی اصلی این نفرت و کین چه کسی خواهد بود..؟
- نام کتاب: کین (جلد اول)
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: حدیث امن زاده و زینب عشقه
- صفحات: 379
- 54 روز پيش
- YeGaNeH
- 76 بازدید
- ۰ کامنت
خلاصه کتاب:
الههها شهرتشان به این است که در برابر اهریمنان از دنیا محافظت میکنند.
کسی نمیداند که آنها خود دنیایی دارند که متفاوت است از دنیایی که آن را حمایت میکنند؛ مشکلاتی دارند و همراهی با دنیای ما را در الویت میگذارند.
- نام کتاب: هفت سرزمین
- ژانر: فانتزی، عاشقانه
- نویسنده: بیتا صادقی
- صفحات: 108
- 55 روز پيش
- YeGaNeH
- 67 بازدید
- ۰ کامنت
خلاصه کتاب:
هنگامی که چشم گشودم خود را میان مردمی یافتم که عقاید فرسودهی خود را مانند گرز آهنین بر سرم میکوبیدند و آرزوهایم را لگد مال میکردند. خاطرات گذشته مرا در خود حل کرده بود و درهای امید را به رویم بسته بود. و هنگامی که سراسر غرق در تاریکی این دنیا بودم، روشنایی وجودت مرا از برزخ وجدان رهایی داد.
- نام کتاب: وصال یار
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: فاطمه اسماعیلی
- صفحات: 571
- 56 روز پيش
- YeGaNeH
- 168 بازدید
- ۱ کامنت
خلاصه کتاب:
سیاهی، سیاهی و سیاهی، اطرافش را پوشانده بود. هیچکس او را دوست نداشت و خوب میدانست او هم انتظاری از آنان ندارد. هدفهایش، عظیمتر از چیزی بود که در عمق وجودش میاندیشید و آگاه بود یک روز شاهزاده سوار بر اسب سفیدش، به دنبالش میآید و رویایش را در واقعیت میسازد؛ اما رفتهرفته، قاب خیال از ذهنش پر کشید و آنگاه بود که فهمید خودش باید قدم بردارد.
- نام کتاب: بدون شاهزاده
- ژانر: اجتماعی
- نویسنده: Afsa
- صفحات: 475
- 75 روز پيش
- Essence
- 223 بازدید
- ۳ کامنت
خلاصه کتاب:
در تب و تاب سیاهی مشکلات، عشقی رنگین کمانی رقم میخورد و دستخوش تغییراتی هفت رنگ در قرع
مشکلات میشود؛ ولی چه کسی میداند که این عشق خود سیاه چالهای از مشکلات است!
حال زندگی عشاق دستخوش چه تغییراتی میشود؟
چه کسی میداند آخر داستان این عشق ناب چه میشود؟
عشقی که در بین سیاهیست، سیاهیای بیش باقی نمیگذارد.
- نام کتاب: سکوت قلب
- ژانر: اجتماعی، عاشقانه
- نویسنده: *ELNAZ*
- صفحات: 300
- 1065 روز پيش
- ~Roya~
- 5,414 بازدید
- ۳۲ کامنت
خلاصه کتاب:
سنا دختریست که دارد فراز نشیب زندگی بعد از طلاقش را میگذارند. او و همسرش عاشق همدیگرند اما امن از لجبازی که باعث این همه دردسر میشود.
- نام کتاب: رکود
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: ~B@H@R~
- صفحات: 110
- 1075 روز پيش
- ~Roya~
- 8,535 بازدید
- ۱۱ کامنت
خلاصه کتاب:
قصههای ارواح و داستانهای بلند، همیشه مشوق بیل باولر بودهاند. این مجموعه در بردارنده داستانهای دوتا از بهترین قصهگوهای انگلیسی، واشنگتن ایروینگ و ام. آر. جیمز و همچنین داستانهایی از نویسندگانی است که احتمالاً بیشتر برای نویسندگی در ژانرهای غیرترسناک معروف شدهاند. این قصهها میتوانند هیجانانگیز، ناراحتکننده، عجیب و در عین حال سرگرمکننده باشند؛ اما اگر از دسته آدمهایی هستید که به راحتی میترسند، اطیمنان حاصل کنید که این قصهها را در روشنایی روز میخوانید، نه در تاریکی شب و به تنهایی!
- نام کتاب: روح وفادار
- ژانر: طنز، ترسناک، تراژدی
- نویسنده: ایروینگ، ام. آر. جیمز
- صفحات: 40
- 1080 روز پيش
- ~Roya~
- 1,387 بازدید
- ۲۰ کامنت
خلاصه کتاب:
به صفحه شطرنج مقابلم خیره می شوم. سیاه این ور، سفید آن ور. انگشتم را روي سر وزیر می گذارم و لمسش می کنم.
-شطرنج یه بازي دو نفره ست که هر بازیکن، یه گروه مهره به رنگ سفید یا سیاه داره.
سربازها را می چینم.
-در ابتدا که مهره ها چیده شدن، بازیکن سفید حرکت اول رو انجام می ده و بعد بازیکن سیاه و به این ترتیب بازي رو ادامه می دن.
رخ ها را در ستون a و h قرار می دهم.
-هر گروه شونزده تا مهره داره. هشت تا سرباز، دو تا رخ، دو تا اسب، دو تا فیل، یه وزیر و یک شاه!
وزیر را هم سرجایش گذاشتم.
-به مهره هاي سرباز، اسب و فیل، مهره هاي سبک یا کم ارزش و به مهره هاي شاه، وزیر و رخ، مهره هاي سنگین یا با ارزش می گن.
شاه را برمی دارم و مقابل چشمانم می چرخانم.
-کیش؛ وقتیه که مهره حریف با قرار گرفتن در راستاي شاه تو، اونو تهدید می کنه.
چشمکی به شاه سفید می زنم.
-مات؛ وقتیه که شاه کیش میشه و راه فرار نداره!
- نام کتاب: شاه شطرنج
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: پگاه رستمی فرد
- صفحات: 363
- 1085 روز پيش
- ~Roya~
- 3,265 بازدید
- ۱۳ کامنت