خلاصه کتاب:
مشکی!
چرا قلب مشکی نیست؟
مگر نه اینکه قلب تمام احساسات را در خود دارد و مشکی هم تمام رنگ ها را؟
اصلا از نظر من جهان هم مشکی است!
- نام کتاب: مشکی مات
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: Yäs~
- 1372 روز پيش
- Es_Shima
- 35,648 بازدید
- ۱۲ کامنت
خلاصه کتاب:
پاییز در راه است !
پاییزی که میخواهم به خاطر تو در آن لبخند بزنم .
خزان امسال یک پارادوکس خواهد بود !
غم از دست دادن یک دوست و شادی برای تو .
این خزان تلخ و صعب خواهد بود، محبوبم !
مراقب باش
- نام کتاب: پاییز می آید
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: asali_nh8ay
- صفحات: 10
- 1435 روز پيش
- Es_Shima
- 8,781 بازدید
- ۱ کامنت
خلاصه کتاب:
پست شدهایم!
نگاهمان پر از ترحم است؛ اما دَم از دلسوزی میزنیم و تظاهر به همدردی میکنیم...
کاش از راه برسد،
آنی که قرار است بذر نیکی را در دلهایمان بکارد!
روزی میرسد که چرخ روزگار دست خوبان تاریخ میافتد.
البته خدا کند تا آن زمان،
خوبانی هنوز وجود داشته باشند...
- نام کتاب: دلِ من
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: asali_nh8ay
- صفحات: 11
- 1436 روز پيش
- Es_Shima
- 9,189 بازدید
- ۱ کامنت
خلاصه کتاب:
اعتراف میکنم شکست عاشقانهام را
شاید این شکست، برای پنهان شدن یا پنهان کردن است.
محبوبم، خوشحالم که نمیتوانم نقش آدمهای خوشبخت را بازی کنم.
سقف اعتماد ما تعمیری بود و مدام چکه میکرد...
زندگی ما پر شد از خالیهای بیشمار...
حقیقت این است: او یکی را جز من داشت...
- نام کتاب: او یکی جز من داشت
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: ASaLi_Nh8ay
- صفحات: 11
- 1440 روز پيش
- Es_Shima
- 6,094 بازدید
- ۰ کامنت
خلاصه کتاب:
به نامِ، نامت
بگشایم
صحفهای از دل.
بنویسم از تو
تا بخوانند از ما...
《اختصاصی انجمن رمان98》
- نام کتاب: به نام تو...
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: Noushin_salmanvandi
- صفحات: 11
- 1441 روز پيش
- Es_Shima
- 5,475 بازدید
- ۲ کامنت
خلاصه کتاب:
آدمها میخندند اما هر کدام به یک دلیل!
به راستی دلیل خندههای من چیست؟
عمری است مدیون خندههایی هستم که نقاب شدهاند بر چهرهی رنگپریدهام.
سالهاست زندگیام گره خورده است به پارادوکسهایی که چون نمک بر روی زخمهایم میمانند.
- نام کتاب: درد و دلهای یک دلِ دیوانه
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: ASaLi_Nh8ay
- صفحات: 9
- 1442 روز پيش
- Es_Shima
- 2,225 بازدید
- ۰ کامنت
خلاصه کتاب:
و معنا تویی!
از الف تا ی...
تمامی حروف با تو معنا پبدا کرد.
آ، مثل آشق...
از همانهایی که کلاهی که بر سر دلشان رفته را نمیتوانی برداری!
ی، مثل یار...
یار دل را چه نشان به نشانی؟!
ی، مثل یاد!
یادت مرا فراموش...
ی، مثل ی!
- نام کتاب: الف تا ی
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: ~Yäs
- صفحات: 13
- 1445 روز پيش
- Es_Shima
- 1,566 بازدید
- ۰ کامنت
خلاصه کتاب:
دستهایمان را میگویم که در هم قفل شده است.
دستهای من و محبوبترینم.چه زیباست!
لبخندهایمان را میگویم که از اعماق وجودمان ریشه میگیرد.
حقیقت این است؛ من عروس او شدم.
- نام کتاب: من عروس او شدم
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: ASaLi_Nh8ay
- صفحات: 8
- 1448 روز پيش
- Es_Shima
- 4,374 بازدید
- ۱ کامنت
خلاصه کتاب:
مرداد را میگویم.
همان فصلی که زادههایش همیشه نقاب لبخند را بر چهره میزنند
تا مبادا انسانی از ناراحتیشان رنگ غم به خود بگیرد.
مرداد جان گِلهای از تو دارم!
آری از تو!
- نام کتاب: هآنیه جآن
- ژانر: مناسبتی
- نویسنده: ASaLi_Nh8ay
- صفحات: 14
- 1450 روز پيش
- Es_Shima
- 1,277 بازدید
- ۱ کامنت