خلاصه کتاب:
زندگی میگذرد؛ پس بخندیم تا خوش بگذرد.
خاطرههای شیرین، همیشه چاشنی لبخندت میشوند، مثل قصه ما که سر دراز داشت و داستانمان
هم که پر از حرف بود.
داستان ما از جایی شروع شد که مهاجرت من برایم خوشآیند شد. خوشآیند شد؛ چون با چهار نفر
درست شبیه خودم آشنا شدم. قرار بود تو قصه من و اون چهار نفر اتفاقات زیادی رقم بخوره،
اتفاقاتی که شروعشون از مدرسه بود!
- نام کتاب: خاطرات نوجوانی
- ژانر: اجتماعی
- نویسنده: Hannaneh
- صفحات: 156
- 1316 روز پيش
- ~Roya~
- 2,271 بازدید
- ۴ کامنت
خلاصه کتاب:
من، گم شدهام!
درکوچه پس کوچههای خیالها و آرزوهایم
همه جا تاریک است.
من، ترسیدهام!
نه از تاریکی
که از صدای زمزمه دستهایم ترسیدهام.
تو را صدا میزنند!
- نام کتاب: سهراب من گمشده ام
- ژانر: تراژدی، عاشقانه
- نویسنده: Goli Pakseresht
- صفحات: 38
- 1318 روز پيش
- ~Roya~
- 706 بازدید
- ۱ کامنت
- 13 اسفند 1399
- 20:20
- دانلود رمان, دانلود رمان اجتماعی, دانلود رمان پلیسی, دانلود رمان جنایی, دانلود رمان عاشقانه, دانلود رمان مافیایی, دانلود کتاب, دانلود کتاب جدید, ژانر عاشقانه, کتاب, ویژه رمان 98
خلاصه کتاب:
هیجان چه کم و چه زیادش کنار کسی که بیشتر از جونت دوست داری، هیچوقت خطرناک نیست!
حتی اگر منجر به مرگت بشه، برات خوشاینده. چون میدونی در حالی مردی که داشتی میجنگیدی!
این داستان، قصه مرگ و زندگیه. قصه انتقام یه پسر از پدرش و یه پسر بهخاطر پدرش.
و نکته مهم اینه که اونا توی این راه پر خطر تنها نیستن!
یه گروه هم عازم همین راهن، راهی که تهش معلوم نیست ولی مسیرش قشنگه.
یه گروه حرفهای آموزشدیده پلیس؛ در مقابل یک باند خلافکار فراری!
حال باید ببینیم این آدما برای انتقام گرفتن، با هم کار میکنن یا سد راه هم میشن!
و آخر این ماجرای خونین به کجا ختم میشه.
- نام کتاب: هیجان، خطر، مرگ
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی، جنایی-پلیسی
- نویسنده: Hannaneh
- صفحات: 277
- 1320 روز پيش
- ~Roya~
- 3,394 بازدید
- ۴ کامنت
خلاصه کتاب:
مقدمه دلنوشته آرزو مطار:
سوگند به عشقی که همچو شرارهای آتشین در دلم رخنه کرده است؛ من آمادهام تا همچو عقابی، پرواز را آغاز کنم. آغاز پروازی پرشور که با مهری ناگسستنی در آسمانها شروع
میشود!
سوقم میدهد به سوی پرواز. اوج گرفتن آسان است، لیک شروع سخت است! اما میدانی، ذوق رسیدن به آرزوهایم،
من حاضرم تا بیکرانها حتی بی بال پرواز کنم و عین افسانه ققنوس از بین بروم!
- نام کتاب: آرزو مطار
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: Hannaneh
- صفحات: 25
- 1322 روز پيش
- ~Roya~
- 785 بازدید
- ۶ کامنت
خلاصه کتاب:
نرگس که تمام هم و غم زندگیاش دفتر و کتاب هایش بود، سرنوشتش را به دست کسی میسپارد که در این راه ناخواسته، خط قرمز های زندگیاش که ناراحتی پدر و مادرش هست را نشانه میگیرد و تقدیرش طور دیگری رقم میخورد.
- نام کتاب: آشنای درد
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: متین
- صفحات: 58
- 1324 روز پيش
- ~Roya~
- 1,226 بازدید
- ۴ کامنت
خلاصه کتاب:
مقدمه:
سرانجام تو منجر به تاراج من شدی
و پایانِ تو شروعِ پایانِ من بود...
سایهی یک تیره ابر که باران چشمانم بود؛ بر روی صفحات کبود روزگار و خاطراتمان میبارید.
این تاراج، شروع یک فصل سرد و نژند بود که درون یک کلمهی حزین و تکراری، در تمامی دقیقهها که نه، در وهله به وهلهی لحظههایم خلاصه شده:
«بی تو»
«بی تو»
«بی تو»
«بی تو»
«بی تو…»
- نام کتاب: تاراج آسمان
- ژانر: تراژدی، عاشقانه
- نویسنده: *khatkhati*
- صفحات: 25
- 1326 روز پيش
- ~Roya~
- 755 بازدید
- ۶ کامنت
خلاصه کتاب:
او دستکشی ساخت با قدرتهای مختلف؛ ولی چه میدانست اختراعش فاجعهای در آینده میسازد؟
اختراع او، یک اختراع شیطانی بود که با تقسیم شدن، سایه انداخت بر زندگی شش برادر! داستان شروع شد و همراه با خود، کشت و کشتارها و کینه ها را شروع کرد؛ امپراطوری جدیدی بنا کرد و به رز سیاه آغازین بخشید و به راستی، او پایهگذار لحظات شومی در آینده بود؛ بیآنکه خودش بداند!
- نام کتاب: برادران
- ژانر: فانتزی، عاشقانه
- نویسنده: علی آبانی
- صفحات: 161
- 1328 روز پيش
- ~Roya~
- 1,859 بازدید
- ۹ کامنت
خلاصه کتاب:
چشم میبیند و قلب زجر میکشد؛ و اینگونه است که هرچه از ذهن رد میشود را ثبت میکنیم!
- نام کتاب: آشوب یک ذهن بی صدا
- ژانر: تراژدی
- نویسنده: زهرا سرفراز
- صفحات: 78
- 1330 روز پيش
- ~Roya~
- 1,040 بازدید
- ۷ کامنت
خلاصه کتاب:
من ماهورام، ماهورای سپهری!
چرخش زندگی، این بار روی تلخش را نشان من و خواهرم میدهد؛
اما نمیداند که تقدیر، جایگاهش سکویی بالاتر از تمام تلخیهاست.
وقتی که برسم به تمام نشدنهایی که روزی آرزویشان را داشتم،
دستانم را بالا میبرم و ماه را در آ*غو*ش میگیرم؛ او تماماً برای من است!
- نام کتاب: شاپرکی برای ماه
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: Mahla_Bagheri
- صفحات: 164
- 1332 روز پيش
- ~Roya~
- 1,931 بازدید
- ۸ کامنت
خلاصه کتاب:
خیس میخورد یادت، در ژرفای تاریکی...
میان انبوهی از نالههای باد و گریز آسمان از وحشت...
نیستی و نخواهی آمد، میدانم که نمیشود!
به کمک کشیده میشوم تا پرتاب به غم نشوم.
در دورترینها، شاید هم نزدیک به تویی که جز وهم هیچ نیستی.
- نام کتاب: اندکی هیچ
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: نوشین سلمانوندی
- صفحات: 37
- 1421 روز پيش
- Es_Shima
- 3,161 بازدید
- ۲ کامنت