خلاصه کتاب:
خودم را میان ظلمات ابدی گم کردهام. نمیدانم کجا هستم و یا کِی اینجا آمدهام، فقط میدانم از آغاز این ماجرا دارم فرار میکنم، فرار از طلسمی که دنبالم نیست؛ چون زنجیرهایش از گردنم آویزان است، من همراهم
میبردمش. دلیل فرارم را همراهم میآورم . من چشمانم را به خون آغشته کردهام و اکنون وقت زجرکشیدنم است.
- نام کتاب: طلسم بصیرت
- ژانر: ترسناک، معمایی
- نویسنده: HadeS
- صفحات: 104
- 615 روز پيش
- ~Roya~
- 2,357 بازدید
- ۹ کامنت
خلاصه کتاب:
مقدمه:
سرانجام تو منجر به تاراج من شدی
و پایانِ تو شروعِ پایانِ من بود...
سایهی یک تیره ابر که باران چشمانم بود؛ بر روی صفحات کبود روزگار و خاطراتمان میبارید.
این تاراج، شروع یک فصل سرد و نژند بود که درون یک کلمهی حزین و تکراری، در تمامی دقیقهها که نه، در وهله به وهلهی لحظههایم خلاصه شده:
«بی تو»
«بی تو»
«بی تو»
«بی تو»
«بی تو…»
- نام کتاب: تاراج آسمان
- ژانر: تراژدی، عاشقانه
- نویسنده: *khatkhati*
- صفحات: 25
- 825 روز پيش
- ~Roya~
- 712 بازدید
- ۶ کامنت
خلاصه کتاب:
آدمها میخندند اما هر کدام به یک دلیل!
به راستی دلیل خندههای من چیست؟
عمری است مدیون خندههایی هستم که نقاب شدهاند بر چهرهی رنگپریدهام.
سالهاست زندگیام گره خورده است به پارادوکسهایی که چون نمک بر روی زخمهایم میمانند.
- نام کتاب: درد و دلهای یک دلِ دیوانه
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: ASaLi_Nh8ay
- صفحات: 9
- 1111 روز پيش
- Es_Shima
- 2,106 بازدید
- ۰ کامنت
خلاصه کتاب:
آریک پرندهای است که توسط آدمها اسیر میشود.
به اجبار در مکانی محبوس شروع به زندگی میکند و اتفاقاتی را تجربه میکند
عجیب است که این اتفاق ها لذت میبرد.
اما، با گذر زمان کم کم چشمانش رو به حقایق واقعی و تلخ آن مکان باز میشود.
- نام کتاب: قبلاَ پرنده بودم
- ژانر: تخیلی، اجتماعی، عاشقانه
- نویسنده: MK
- صفحات: 116
- 1112 روز پيش
- Es_Shima
- 1,253 بازدید
- ۰ کامنت
خلاصه کتاب:
من سی سالمه، ولی انگار سی صد سالمه.
قبل از این که بگیرنم، همه چیز داشتم، غیر از امید.
و حالا همه چیزم امیده.
- نام کتاب: آجودانیه
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: mohamad_h کاربر انجمن رمان 98
- صفحات: 37
- 1180 روز پيش
- Es_Shima
- 7,183 بازدید
- ۱ کامنت