خلاصه کتاب:
گاه در خلوت انبوه افکارم را پشتسر میگذارم و تنها به یک چیز میاندیشم:
-در آنطرف مرز چه میگذرد؟
ندای درونم به آنی، مواجوار گلوگاهم را میفشارد و با بیمیلی لـ*ـب میزند:
-مرزهای دروغ را که جابه جا کنیم، واقعیت را مییابیم و اگر مرزهای واقعیت را برهم زنیم دروغ را!
نهایت سکوت میکنم و قدم به مرزهای ناشناختهای میگذارم که روزی سعی در انکارشان را داشتم.
- نام کتاب: کمی هم از تو
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: نوشین سلمانوندی
- صفحات: 20
- 1108 روز پيش
- ~Roya~
- 1,085 بازدید
- ۱۰ کامنت
خلاصه کتاب:
خودم را میان ظلمات ابدی گم کردهام. نمیدانم کجا هستم و یا کِی اینجا آمدهام، فقط میدانم از آغاز این ماجرا دارم فرار میکنم، فرار از طلسمی که دنبالم نیست؛ چون زنجیرهایش از گردنم آویزان است، من همراهم
میبردمش. دلیل فرارم را همراهم میآورم . من چشمانم را به خون آغشته کردهام و اکنون وقت زجرکشیدنم است.
- نام کتاب: طلسم بصیرت
- ژانر: ترسناک، معمایی
- نویسنده: HadeS
- صفحات: 104
- 1113 روز پيش
- ~Roya~
- 3,512 بازدید
- ۱۱ کامنت
خلاصه کتاب:
روزها از پس هم گذشته و اینک الیسیما، دیگر آن نوجوان درماندهی شانزدهساله نیست؛ لیکن او را روزگار و حماقت خودش، عوض کرده است. او تازه دارد معنی «مجازات زنبودنش» را میفهمد. هفتسال از مرگ سام میگذرد و او در بالین خانوادهی طاهری تاب آورده است؛ خانوادهای که از یک نقطهی کوچک به همهی زندگیاش تبدیل شدند. همهچیز آرام به نظر میرسد؛ اما اصل ماجرا چیز دیگری است. در این میان، بازگشت دماوند به هیاهوی این آشفتهبازار، دامن میزند و...
- نام کتاب: من به برلین نمیروم
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: سناتور
- صفحات: 262
- 1205 روز پيش
- ~Roya~
- 1,646 بازدید
- ۱۷ کامنت
خلاصه کتاب:
گاهی با یک شروع ساده میتوان پایانی خوش را به ارمغان آورد. حال میخواهد آن آغاز با یک تصمیم بزرگ یا کوچک باشد.
داستان دربارهی دختریست که با توجه به علاقه و هدف مهم زندگیش، آشپزی، تصمیمی میگیرد که دورانی عجیب به زندگیش میدهد.
همان تصمیم او را وارد بازیهایی میکند؛ بازیهای خطرناکی که رنگ و بوی حقیقت دارند.
- نام کتاب: باران ماه مرداد
- ژانر: عاشقانه، معمایی
- نویسنده: gandom و zari dokht
- صفحات: 154
- 1207 روز پيش
- ~Roya~
- 1,905 بازدید
- ۱۴ کامنت
خلاصه کتاب:
دیبا؛ هر کس که بگوید از مرگ نمیهراسد، لاف میزند!
دیبا؛ مرگ، سریال ترسناک نیست که هر جایش را که نخواستی، نگاه نکنی.
مرگ، رمان ترسناک هم نیست که هر جایش را که ترسیدی،
کتاب را ببندی و چند نفس عمیق بکشی و به خودت حالی کنی که داستانی بیش نیست!
مرگ؛ هیچ است دیبا، هیچ!
همین هیچی بودنش است که این گونه خوفناکش میکند.
دیبا؛ با اعجاز کلمه نمیتوان مرگ را توصیف کرد،
مرگ را باید با گوش بشنوی،
با چشم بچشی
و با بینی، بشنوی!
- نام کتاب: فقط دیبا بخواند
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: سناتور
- صفحات: 12
خلاصه کتاب:
و درد وقتی معنا پیدا میکند که در گیر و دار افکار پوسیدهی اطرافیان، انگ نحس بخوری. از طوفانهای همه جانبه بریده باشی، از حرفهای بیاساس دیگران و رسومات پوسیده و به دنبال سر پناه پیش کسی بروی که فکر میکنی هم.خانهات است اما یک جاذبه و نیرو همه چیز را تغییر میدهد و رازهای زیادی فاش میشود
- نام کتاب: نانحس
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: gandom و zari dokht
- صفحات: 80
- 1213 روز پيش
- ~Roya~
- 2,981 بازدید
- ۱۱ کامنت
خلاصه کتاب:
داستان دختر لالی است که با توجه به شرایطش و مشکلاتی که در زندگی دارد سعی میکند مانند آدمهای عادی زندگی کند و عاشق شود!
- نام کتاب: ماهی
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: gandom
- صفحات: 45
- 1217 روز پيش
- ~Roya~
- 1,010 بازدید
- ۹ کامنت
خلاصه کتاب:
مریم و سوگند، مادر و دختری هستند که هر دو بازیچه دست سرنوشت شده اند. سوگند درگیر یک پرونده قتل می شود که سرنوشتش را تغییر می دهد. مریم نیز به همین واسطه گمشده اش را پیدا می کند و...
- نام کتاب: سرنوشت مرا بازی داد
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی، جنایی-پلیسی
- نویسنده: the unborn
- صفحات: 193
- 1223 روز پيش
- ~Roya~
- 2,710 بازدید
- ۱۱ کامنت
خلاصه کتاب:
زوجی که بیاندازه عاشق و شیدا بودند و هم اکنون، پس از هشت سال زندگی مشترک، به صفر رسیدهاند!
جدالی میانشان نیست؛ اما دیگر نمیتوانند کنار یکدیگر ادامه دهند. چه خواهد شد؟
- نام کتاب: پروانه ها هرگز نمیمیرند
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: پرنده سار
- صفحات: 129
- 1225 روز پيش
- ~Roya~
- 1,375 بازدید
- ۲۵ کامنت
- 30 اردیبهشت 1400
- 20:20
- دانلود رمان, دانلود رمان اجتماعی, دانلود رمان تراژدی, دانلود رمان طنز, دانلود رمان عاشقانه, دانلود رمان کل کلی, دانلود رمان مافیایی, دانلود رمان مذهبی, دانلود رمان همخونه ای, دانلود کتاب, دانلود کتاب جدید, دل نوشته, ژانر عاشقانه, کتاب
خلاصه کتاب:
آتش عشقی که بی مهابا، قلب مادرشان را نشانه گرفته؛
یکی لبریز از خشم و انتقام، دیگری تنها مشتش را میفشارد، از درون فرو میریزد و دعوت به آرامش میکند. قلبهایشان به هم گره خورده؛
ولی خاکسترهای این عشق سوزان، جان دیگری را بازیچه قراره داده، تا فاجعهای دیگر رقم بزند؛
اما این بار او تسلیم نمیشود!
- نام کتاب: خاکستر شعله ور
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: M£R
- صفحات: 127
- 1239 روز پيش
- ~Roya~
- 3,983 بازدید
- ۱۱ کامنت