خلاصه کتاب:
خیس میخورد یادت، در ژرفای تاریکی...
میان انبوهی از نالههای باد و گریز آسمان از وحشت...
نیستی و نخواهی آمد، میدانم که نمیشود!
به کمک کشیده میشوم تا پرتاب به غم نشوم.
در دورترینها، شاید هم نزدیک به تویی که جز وهم هیچ نیستی.
- نام کتاب: اندکی هیچ
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: نوشین سلمانوندی
- صفحات: 37
- 1253 روز پيش
- Es_Shima
- 3,124 بازدید
- ۲ کامنت
خلاصه کتاب:
دستهایمان را میگویم که در هم قفل شده است.
دستهای من و محبوبترینم.چه زیباست!
لبخندهایمان را میگویم که از اعماق وجودمان ریشه میگیرد.
حقیقت این است؛ من عروس او شدم.
- نام کتاب: من عروس او شدم
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: ASaLi_Nh8ay
- صفحات: 8
- 1451 روز پيش
- Es_Shima
- 4,374 بازدید
- ۱ کامنت
خلاصه کتاب:
مرداد را میگویم.
همان فصلی که زادههایش همیشه نقاب لبخند را بر چهره میزنند
تا مبادا انسانی از ناراحتیشان رنگ غم به خود بگیرد.
مرداد جان گِلهای از تو دارم!
آری از تو!
- نام کتاب: هآنیه جآن
- ژانر: مناسبتی
- نویسنده: ASaLi_Nh8ay
- صفحات: 14
- 1453 روز پيش
- Es_Shima
- 1,277 بازدید
- ۱ کامنت