«هر لحظه ممکن است سرنوشت، داستان زندگیات را عوض کند!» این جمله حکایت دختریست که تنها با سفر کردن به یک روستای متروک، سرنوشت و داستان زندگیاش را تغییر داد. افسانه، دختری که بدون اطلاع داشتن از حقایقِ وهمآلود آن روستای خونین و جهنمی، پا به آنجا میگذارد و ناخواسته درگیر ماجراهای فراوانِ خطرناکی میشود. پی به حقیقتهای مخفیِ عجیب و کهنهاش میبرد. زندگیاش با موجوداتی عجیب و افسانهای یکی میشود. برای بقا و زنده ماندن باید بجنگد و درنهایت، قلبش گرفتار عشقی ممنوعه، خونآلود و سراسر خطر میشود! عشقی که ممکن است حاصل نبردهای خونین و یک آیندهی سیاه باشد!