رمان ۹۸ | دانلود رمان
رمان نودهشتیا، مرجع نوشتن و دانلود رمان جدید
دانلود رمان ابر خون آشام
۴.۵/۵ - (۲۸ امتیاز)

دانلود رمان فانتزی و معمایی ابر خون آشام

⭐️ دانلود رمان ابر خون آشام

⭐️مقدمه رمان ابر خون آشام:

«رؤیاها ساخته شده‌اند تا برآورده شوند!»
رؤیاهایت بزرگند؟ کوچکند؟ اصلاً هیچ رؤیایی داری؟
رؤیاداشتن زیباست؛ اما نکته‌ای هم وجود دارد.
همیشه در خوبی، بدی هم هست. در روشنایی، سیاهی پرسه می‌زند.
در زیبایی، زشتی نهفته است وَ…
در رؤیا، کابوس نیز پنهان است!
پس مراقب رؤیاهایت باش، قبل از اینکه به‌سمت تباهی برود!

⭐️ قسمت‌هایی از این رمان:

ورق زدم که چشمم به یه عکس افتاد. سیاه-سفید بود و پرینت‌شده؛ عکس یه… عنکبوته؟!
از بدن گنده‌ و پاهای دراز و کشیده‌ش فهمیدم.
ولی یه عنکبوت ساده نبود، یه عنکبوت غول‌پیکر بود. خیلی بزرگ بود.
تعجب کردم. سر تکون دادم و صفحه‌ی بعد رفتم. صفحه‌ی بعد و پشت اون برگه، یه سری جملات نوشته بود؛ اما عجیب‌غریب، به یه خط دیگه بود؛ نه فارسی، نه انگلیسی، عربی، یونانی، پرتغالی، چینی و… .
عجیب‌غریب بود. (حتی عجیب‌تر از خط چینی‌ها که شبیه خونه‌ست.) حتی باستانی هم نبود.
به صفحه‌ی بعدش نگاه کردم. عکس یه خفاش عظیم‌الجثه و ترسناک با بال‌های غول‌پیکرش بود.
اوه اوه! بچه این رو ببینه درجا شلوارش زرد شده!
صفحه‌ی بعد رفتم که همون جملات رو پشت برگه دیدم.
به تصویر بعد نگاه کردم. عکس یه…
وا! این چیه دیگه؟ اختاپوسه؟ پس چرا بال داره؟!
عکس یه اختاپوس غول‌پیکر با بال‌های بزرگش(!) تو اقیانوس در حال حمله به یه آدم بود.
یعنی قشنگ شاخ‌هام بیرون زد و کم مونده بال هم در بیارم. (قشنگ می‌شدم مالفیسنت دیگه.)
پشت اون هم همون جملات بود.
تصویر بعد رفتم که ذوق‌مرگ شدم.
ننه‌جون، اینکه «مَدوسا*»ست.
یعنی من قربون اون موهای مارمار‌ت برم!
خندیدم و آخرِ آخرِ کتاب رفتم.
یه عکس بود، تصویر یه خونواده؛ یه زن و یه مرد که یه نوزاد بـ*ـغلشون بود و دختربچه‌ای کنارشون ایستاده بود.
خوشگل بودن؛ اما اون نگاه سیاهشون که به‌خاطر پرینت عکس بود، طور خاصی بود. حسی رو بهم تلقین می‌کرد که انگار این آدم‌ها معمولی نیستن.
عجیب بود چنین حسی داشتم؛ اما نمی‌دونستم این حس از کجا اومده و دلیلش چیه!
نفسم رو بیرون دادم و صفحه‌ی آخر رفتم. خالی و سفید بود و فقط یه جمله داشت:
«آن زمان که متون زیر را خوانی، باید بدانی که قرار است پا به عجایب گذاری.»
یعنی الان دیگه قشنگ مطمئن شدم طرف عملی‌ای چیزی بوده.
زبونم رو در آوردم و چشم‌هام رو چپ کردم. (اینجانب بسی کم دارد.)
متون زیر جمله رو خوندم.
الان واقعاً به این دو خط جمله گفته متون؟!
من می‌گم این اصلاً عملی نبوده؛ فکر کنم تو کله‌ش جای مغز، پشمکی چیزی بوده.
اون مثلاً متون هم با همون خط عجیب نوشته بود.
پوف!
یه نگاه سرسری بهش انداختم. آخرین جمله‌ی خط خرچنگ‌قورباغه‌ش رو خوندم که احساس کردم زمین زیر پام می‌لرزه. متعجب سرم رو پایین بردم و نگاهی انداختم. زمین داشت می‌لرزید.
چشم‌هام گرد شد.
یا حضرت زلزله!
زلزله اومده؟!
خواستم عکس‌العملی نشون بدم که یهو صدایی تو گوشم پیچید:
-تانیا! تانیا!
کتاب رو انداختم، جیغ زدم و گوش‌هام رو چسبیدم. صدا تو کل سرم می‌پیچید و تو گوش‌هام تکرار می‌شد. سرسام‌آور بود.

⭐️ مطالب پیشنهادی برای رمان ابر خون آشام ؛ 

رمان انتهای درد | Fatemeh Deris کاربر انجمن رمان ۹۸

رمان بازگشت تاریکی( جلد دوم دامگستران) | Negin Farkhandeh کاربر انجمن رمان ۹۸

داستان کوتاه نفسی از جنس سکوت | هستی بابایی

رمان بی آبان دنیا بیابان میشود | DENIRA

 

⭐️ نظر شما در مورد دانلود رمان روزای بارونی چیست؟

نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.

⭐️برای عضویت در انجمن رمان ۹۸ کلیک کنید.⭐️

در صورت نیاز رمز فایل: roman98.com


مارا در اینستاگرام دنبال کنید

کانال انجمن ما 

  • اشتراک گذاری
خلاصه اثر

«رؤیاها ساخته شده‌اند تا برآورده شوند!» رؤیاهایت بزرگند؟ کوچکند؟ اصلاً هیچ رؤیایی داری؟ رؤیاداشتن زیباست؛ اما نکته‌ای هم وجود دارد. همیشه در خوبی، بدی هم هست. در روشنایی، سیاهی پرسه می‌زند. در زیبایی، زشتی نهفته است وَ... در رؤیا، کابوس نیز پنهان است! پس مراقب رؤیاهایت باش، قبل از اینکه به‌سمت تباهی برود!

مشخصات اثر
  • نام اثر
    ابر خون آشام
  • ژانر
    فانتزی، معمایی، طنز، عاشقانه
  • نویسنده
    کیمیا وارثی
  • ویراستار
    زهرا.م
  • طراح کاور
    . MaHta .
  • صفحات
    131
  • منبع تایپ
    انجمن رمان 98
لینک های دانلود
کامنت ها
  • Hannaneh mirbagheri
    ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ | ۲۲:۲۷

    موفق باشیی عزیزمم

  • Hannaneh mirbagheri
    ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ | ۲۲:۲۸

    موفق باشی عزیزمم

    • ~Kimia Varesi~
      ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ | ۱۷:۵۸

      خیلی ممنون گلم?

  • mohadeseh.sh
    ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ | ۰۸:۳۸

    نخوندم الان زدم که بخونم نظرمو بعدا میگم

  • . MaHta .
    ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ | ۰۱:۴۱

    بسیارعالی
    خسته نباشی کیمیاجان❀

    • ~Kimia Varesi~
      ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ | ۱۵:۲۵

      خیلی ممنون?

  • ASaLi_Nh8ay
    ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ | ۱۰:۵۴

    خوب بود. خسته نباشید.

    • ~Kimia Varesi~
      ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ | ۱۵:۲۷

      خیلی متشکر ?

  • فاطمه قاسمی
    ۱۳ خرداد ۱۴۰۰ | ۰۹:۳۴

    خسته نباشید به نویسنده عزیز:)

    • ~Kimia Varesi~
      ۱۸ مهر ۱۴۰۰ | ۱۱:۴۶

      ممنون فاطمه جان 🙂

  • المیرا
    ۱۱ تیر ۱۴۰۰ | ۱۷:۴۹

    خوب بود اما اگر یکم ب داستان پر و بال میدادید جذاب تر میشد در کل برای نیم ساعت وقت گذاشتن خوب بود

    • ~Kimia Varesi~
      ۱۸ مهر ۱۴۰۰ | ۱۱:۴۸

      از انتقادتون متشکرم 🙂

  • نینا
    ۷ شهریور ۱۴۰۰ | ۲۱:۱۷

    رمان زیبایی بود
    خسته نباشید

    • ~Kimia Varesi~
      ۱۸ مهر ۱۴۰۰ | ۱۱:۴۹

      ممنون دوست عزیز 🙂

  • faRiBa
    ۱۴ مهر ۱۴۰۰ | ۱۹:۳۷

    عالی
    خسته نباشید

    • ~Kimia Varesi~
      ۱۸ مهر ۱۴۰۰ | ۱۱:۵۰

      متشکرم 🙂

  • SONIA_K
    ۱۹ آبان ۱۴۰۰ | ۲۲:۱۱

    وای عالی بود
    هیجانی بود
    اسمشم جوری هست که آدمو از صد فرسخی جذب می‌کنه
    بی اندازه منتظر رمان بعدیتم کیمیا جان

  • ~Kimia Varesi~
    ۸ آذر ۱۴۰۰ | ۲۱:۵۸

    ممنونم بابت نظرت عزیزم 🙂 خیلی خوشحالم مورد پسندت قرار گرفته!

  • ناشناس
    ۲۲ آذر ۱۴۰۰ | ۲۰:۰۰

    عالی بود😂
    اگه سه جلدی میشد بنظرم بهترین رمان طنز تخیلی میشد.
    محشر بود🌹❤

    • ~Kimia Varesi~
      ۷ دی ۱۴۰۰ | ۱۶:۵۹

      خیلی ممنون دوست عزیز 🙂
      تصمیم بر جلدهای بیشتری داشتم؛ اما متأسفانه نشد!
      خوشحالم مورد رضایتون قرار گرفته 🌷

  • ریچل
    ۱ مهر ۱۴۰۱ | ۱۱:۵۲

    عالی بود اگه میشد دو جلد داشتتت خسته نباشی🙂🦋

  • NILOOFAR
    ۲ دی ۱۴۰۲ | ۱۹:۴۸

    بسیار قشنگ بود💜
    موفق باشید.
    امیدوارم آثاری بیشتری ازتون ببینم

  • NILOOFAR
    ۴ دی ۱۴۰۲ | ۰۳:۴۴

    رمان بسیار زیبایی بود💗

تبلیغات
پارسکدرز اولین بازار کار آنلاین ایران
ورود کاربران

  • MaRjAnبی‌صبرانه منتظر سهش می‌مونم آنیتا جان:)♡...
  • MaRjAnقلمتون مانا:)...
  • MaRjAnعالی بود*-*...
  • MaRjAnخسته نباشی جانم🌺...
  • MaRjAnمثل همیشه عالی^^ قلمت مانا نوشین عزیزم🌺...
  • MaRjAnخسته نباشید🌺...
  • MaRjAnقشنگ بود^^...
  • MaRjAnخیلیی قشنگ بودد خسته نباشیی🌺...
  • MaRjAnخسته نباشید عزیز؛ قلمتون مانا🌺...
  • MaRjAnخسته نباشی عزیزم^^...
درباره سایت
رمان ۹۸ | دانلود رمان
خانواده‌ی رمان ۹۸، با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است. سایت رمان 98 همواره بروز ترین رمان‌های نویسندگان را در اختیار اقشار مختلف جامعه می‌دهد تا به دلیل علاقه افراد به تکنولوژی امکان خواندن کتاب‌های متنوع را برای همه سنین راحت‌تر کند و سرانه‌ی مطالعه جامعه رارونق بخشد. هم چنین بخش انجمن سایت با هدف کمک و حمایت به افرادخوش ذوق و با استعداد ایجاد گشته تا ضمن نشر آثار در بهبود قلم عزیزان نیز سهمی داشته باشد
آمار سایت
  • 127 نوشته
  • 0 محصول
  • 1095 کامنت
  • 426 کاربر
دسترسی سریع
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ۹۸ | دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.