تمامی رمان های این سایت متعلق به رمان ۹۸ می باشد و هر گونه کپی برداری از آنها شرعا حرام است و پیگرد قانون دارد.
اینجا محفلی دوستانه برای رشد و ارتقا فرهنگ کتاب خوانی می باشد.
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر کتاب هایتان به ما بپیوندید!
از انجایی که خانواده ی اختر از افراد کم بضاعت در آن زمان بودند تصمیم میگیرند
با هر ترفندی که شده اختر را به کلفتی در یکی از خانه های علما یا تجار و بزرگان بفرستند
و دستمزدی که از کار کردن اختر در آن خانه به انها پرداخت میشود ب
رای اختر جهیزیه فراهم کننداز طرفی نیز دختران خانواده های کم بضاعت و بی بضاعت که امکان تحصیل نداشتند
،فقط با ازدواج کردن و بچه دار شدن به آرامش میرسیدند وکنیزی در خانواده ی ثروتمندان چیزی بود که این دخترها به آن امید بسته بودند.با کمک احمد میرزا پدر اختر بانو ،قرار شده بود
که اختر بانو برای کنیزی دختر ابوالفتح خان که سر کشیکچی دربار مظفر الدین شاه بود فرستاده شود
✳ قسمتهایی از این رمان:
قند بچه را زنده نگهداشته بودیم و ننه مونس کم کم به گرفتن دایه برای طفل فکر میکرد که بلآخره حوریه تصمیم گرفت به طفل شیر بدهد.از آن پس حوریه اسم آن طفل را همین بس گذاشت تا دیگر بعد از این دختری به دنیا نیاورد.حیف که کسی قدر این فرشته را نمیدونه ،گاهی وقتها همین بس شبهاپیش من یا ننه مونس میخوابه به عمه ملوک گفتم :اما من دو خواهر همین بس را در خانه ندیده ام!عمه ملوک اخم هایش را در هم کشید و گفت :این حوریه شیطون را درس میده و از اونجایی که علاقه ای به دختر هایش نداشت آنها را قبل از نه سالگی شوهر داد، زنی که حوریه باشه اگه هفت تا دختر کور و کچل داشته باشه اگه اراده کنه همه را یکساعته شوهر میده اینبار دقیق تر از همیشه به همین بس که در خواب ناز بود نگاه کردم ، دخترک با آن موهای خرمایی بلند و پوست گندمی اش وحتی چشمان معصومش که اینک بسته بود ،به قدری زیبا و پاک و معصومبه نظر میرسید که دل هر انسانی را با دانستن سرنوشتش به درد می آورد.عمه ملوک که نگاه کاوشگر من را روی همین بس میدید گفت :حیف این همه زیبایی نیست ؟این دختر بیچاره هیچ وقت نمیخنده البته نا گفته نباشه که فقط وقت هایی که اسماییل میرزا برای دیدن پدر بزرگش آمیرزا حسن خان ،به این خونه میاد باعث شادی و خنده ی همین بس میشه
ننه الهی خدا به اسماییل میرزا خیر بده و یکی بکاره و هزار ،هزار تا درو کنه، آخه اسماعیل خان خواهر کوچکش، همین بس را خیلی دوست دارد و برای خنداندن این طفل معصوم هر کاری میکند بعد هم آه بلندی کشید و گفت :آی ننه ، خدا به این جوانمرد کمک کنه ، اسماییل اسبش را گم کرده و پی نعلش میگردد ،خدا همه ی اموات از جمله شوکت خانم و بچه ی بی گناهش را رحمت کنه
از انجایی که خانواده ی اختر از افراد کم بضاعت در آن زمان بودند تصمیم میگیرند با هر ترفندی که شده اختر را به کلفتی در یکی از خانه های علما یا تجار و بزرگان بفرستند و دستمزدی که از کار کردن اختر در آن خانه به انها پرداخت میشود برای اختر جهیزیه فراهم کننداز طرفی نیز دختران خانواده های کم بضاعت و بی بضاعت که امکان تحصیل نداشتند ،فقط با ازدواج کردن و بچه دار شدن به آرامش میرسیدند وکنیزی در خانواده ی ثروتمندان چیزی بود که این دخترها به آن امید بسته بودند.با کمک احمد میرزا پدر اختر بانو ،قرار شده بود که اختر بانو برای کنیزی دختر ابوالفتح خان که سر کشیکچی دربار مظفر الدین شاه بود فرستاده شود
تارنمای رمان 98 طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران اداره میشود.
انجمن رمان ۹۸ محفلی دوستانه برای رشد و ارتقا فرهنگ کتاب خوانی و خدمت به ایران عزیز می باشد. برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر رمان ها و نوشته های خودتان به ما بپیوندید! ◄
ثبت نام در انجمن رمان 98 ►
خانوادهی رمان ۹۸، با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
سایت رمان 98 همواره بروز ترین رمانهای نویسندگان را در اختیار اقشار مختلف جامعه میدهد تا به دلیل علاقه افراد به تکنولوژی امکان خواندن کتابهای متنوع را برای همه سنین راحتتر کند و سرانهی مطالعه جامعه رارونق بخشد.
هم چنین بخش انجمن سایت با هدف کمک و حمایت به افرادخوش ذوق و با استعداد ایجاد گشته تا ضمن نشر آثار در بهبود قلم عزیزان نیز سهمی داشته باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ۹۸ | دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
خسته نباشید عزیز.
زیبا بود 🙂