رمان سرزمین ناشناخته
خلاصه:
داستان در مورد دو شخص در دو نقطه متفاوت زمین میگه که هر دو در یک روز وارد یک سرزمین دیگه میشوند ولی دو قسمت متفاوت یکی در روشنایی و یکی در تاریکی و با این اتفاق زندگیشون کاملا عوض میشه و…
نام رمان:
سرزمین ناشناخته
نام نویسنده: ℳelissa
ژانر: تخیلی، طنز، عاشقانه
بخشهایی از رمان:
کیوان که اول همه بود اومد بدوه سمت من که پاش لیز خورد و خورد زمین بقیه هم پشت بندش لیز خوردند و افتادند رو هم.
منم فرصت رو غنیمت شمردم و سریع در رفتم رفتم وسط جنگلی که کنار دریاچه بود و چند تا چوب گزاشتم رو هم و آتیششون زدم ماهی رو تو یه چوب کردم و گرفتم جلو آتیش تا بپزه.
اون کودن ها فکر می کنند می تونند ماهی رو از من بگیرند و تازه فکر می کنند می تونیم شیشتایی یه ماهی رو بخوریم.
یه دفه یاد سنگ افتادم از تو جیبم درش اوردم و بهش نگاه کردم خیلی خوشگل بود .
مثل یه نقشه بود. روش درخت رود خونه کلبه بود.
اصلا نمی تونست نقاشی باشه چون ریز کاری هاش بیش از حد بود و اون مکان یه جورایی انگار تو سنگ زنده بود.
یا خدا دیوونه شدم رفت آخه مگه نقاشی هم می تونه زنده باشه.
به ماهی تو چوب نگاه کردم. کامل پخته شده بود، شروع کردم به خوردن وقتی بچه ها اومدند پیشم من دیگه ماهی رو کامل خورده بودم.
آدرین: ماهی کو؟؟
بهشون نگاه کردم سر تا پا خیس بودند و عصبانیت تو چهرشون داد میزد.
یه لبخند ملیح زدم و به خورده استخونایی که روی هم بود اشاره کردم.
دیگه دود از کلشون بلند میشد. من آروم آروم بلند شدم و گفتم: فکر نمی کردید که بتونیم شش تایی بخوریمش هان؟
تراویس: نه ولی حالا….
به جای ادامه حرفت یه شیرجه طرف من اومد که من در رفتم و شروع کردم به دویدن همین طوری که می دویدم و می خندیدم گفتم: حرص نخورین دیگه دخترا نمیان سمتتون ها.
جان: تووووو هااااان
منم که دیدم اوضاع خرابه دیگه حرف نزدم و در رفتم.
حالا من بدو پسرا بدو من بدو پسرا بدو تمام کسایی هم که اومده بودند پیک نیک با تعجب بهمون نگاه می کردند.
خب چیز عجیبیه شش تا پسر خوشگل و خوش هیکل سه تا اروپایی و سه تا غربی دنبال هم بدوند برای همه عجیبه.
دیوید: توهان دعا کن دستم بهت نرسه
_ دعا لازم نیست دادا نمیرسه
این رمان به صورت اختصاصی انجمن رمان 98 در حال تایپ است. برای خواندن این رمان و دیگر آثار این نویسنده به انجمن رمان 98 بپیوندید.
برای نشر آثار خود و یا حمایت از نویسنده روی لینک زیر کلیک کنید:
رمان های پیشنهادی رمان سرزمین ناشناخته:
https://roman98.com/?p=5819
لینک کوتاه مطلب: