خلاصه کتاب:
نرگس که تمام هم و غم زندگیاش دفتر و کتاب هایش بود، سرنوشتش را به دست کسی میسپارد که در این راه ناخواسته، خط قرمز های زندگیاش که ناراحتی پدر و مادرش هست را نشانه میگیرد و تقدیرش طور دیگری رقم میخورد.
- نام کتاب: آشنای درد
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: متین
- صفحات: 58
- 1156 روز پيش
- ~Roya~
- 1,195 بازدید
- ۴ کامنت
خلاصه کتاب:
مقدمه:
سرانجام تو منجر به تاراج من شدی
و پایانِ تو شروعِ پایانِ من بود...
سایهی یک تیره ابر که باران چشمانم بود؛ بر روی صفحات کبود روزگار و خاطراتمان میبارید.
این تاراج، شروع یک فصل سرد و نژند بود که درون یک کلمهی حزین و تکراری، در تمامی دقیقهها که نه، در وهله به وهلهی لحظههایم خلاصه شده:
«بی تو»
«بی تو»
«بی تو»
«بی تو»
«بی تو…»
- نام کتاب: تاراج آسمان
- ژانر: تراژدی، عاشقانه
- نویسنده: *khatkhati*
- صفحات: 25
- 1158 روز پيش
- ~Roya~
- 747 بازدید
- ۶ کامنت
خلاصه کتاب:
او دستکشی ساخت با قدرتهای مختلف؛ ولی چه میدانست اختراعش فاجعهای در آینده میسازد؟
اختراع او، یک اختراع شیطانی بود که با تقسیم شدن، سایه انداخت بر زندگی شش برادر! داستان شروع شد و همراه با خود، کشت و کشتارها و کینه ها را شروع کرد؛ امپراطوری جدیدی بنا کرد و به رز سیاه آغازین بخشید و به راستی، او پایهگذار لحظات شومی در آینده بود؛ بیآنکه خودش بداند!
- نام کتاب: برادران
- ژانر: فانتزی، عاشقانه
- نویسنده: علی آبانی
- صفحات: 161
- 1160 روز پيش
- ~Roya~
- 1,838 بازدید
- ۹ کامنت
خلاصه کتاب:
چشم میبیند و قلب زجر میکشد؛ و اینگونه است که هرچه از ذهن رد میشود را ثبت میکنیم!
- نام کتاب: آشوب یک ذهن بی صدا
- ژانر: تراژدی
- نویسنده: زهرا سرفراز
- صفحات: 78
- 1162 روز پيش
- ~Roya~
- 1,015 بازدید
- ۷ کامنت
خلاصه کتاب:
من ماهورام، ماهورای سپهری!
چرخش زندگی، این بار روی تلخش را نشان من و خواهرم میدهد؛
اما نمیداند که تقدیر، جایگاهش سکویی بالاتر از تمام تلخیهاست.
وقتی که برسم به تمام نشدنهایی که روزی آرزویشان را داشتم،
دستانم را بالا میبرم و ماه را در آ*غو*ش میگیرم؛ او تماماً برای من است!
- نام کتاب: شاپرکی برای ماه
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: Mahla_Bagheri
- صفحات: 164
- 1164 روز پيش
- ~Roya~
- 1,912 بازدید
- ۸ کامنت
خلاصه کتاب:
خیس میخورد یادت، در ژرفای تاریکی...
میان انبوهی از نالههای باد و گریز آسمان از وحشت...
نیستی و نخواهی آمد، میدانم که نمیشود!
به کمک کشیده میشوم تا پرتاب به غم نشوم.
در دورترینها، شاید هم نزدیک به تویی که جز وهم هیچ نیستی.
- نام کتاب: اندکی هیچ
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: نوشین سلمانوندی
- صفحات: 37
- 1253 روز پيش
- Es_Shima
- 3,124 بازدید
- ۲ کامنت
خلاصه کتاب:
مشکی!
چرا قلب مشکی نیست؟
مگر نه اینکه قلب تمام احساسات را در خود دارد و مشکی هم تمام رنگ ها را؟
اصلا از نظر من جهان هم مشکی است!
- نام کتاب: مشکی مات
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: Yäs~
- 1374 روز پيش
- Es_Shima
- 35,648 بازدید
- ۱۲ کامنت
خلاصه کتاب:
امید واهی داشتن مانند دویدن دنبال سرابی در کویر است و یافتن آبی
که محال است!
هیچوقت به سراب و کویرش امید نبند؛ اگر میخواهی در آخر بعد از آنهمه دوندگی پشیمان نشوی!
"اختصاصی انجمن رمان 98"
- نام کتاب: امید واهی
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: ملیکا نصیریان
- صفحات: 9
- 1434 روز پيش
- Es_Shima
- 27,924 بازدید
- ۲ کامنت
خلاصه کتاب:
نارون، همان کلاغ بد شگونی است که به خیالش هر فراز و نشیب زندگی را با قدمهایش بر هم میریزد
و اما کسی از جنس عشق در قعر سیاهیِ روزهایش ناجیاش میشود!
ریسمانهای در هم پیچیدهای از عشقشان گاه به زندگیاشان استحکام میبخشد و گاهی دیگر لغزش است که این ریسمانها را رها میکند.
- نام کتاب: کلاغ زاده
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: نوشین سلمانوندی
- صفحات: 291
- 1435 روز پيش
- Es_Shima
- 23,929 بازدید
- ۶ کامنت
خلاصه کتاب:
پاییز در راه است !
پاییزی که میخواهم به خاطر تو در آن لبخند بزنم .
خزان امسال یک پارادوکس خواهد بود !
غم از دست دادن یک دوست و شادی برای تو .
این خزان تلخ و صعب خواهد بود، محبوبم !
مراقب باش
- نام کتاب: پاییز می آید
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: asali_nh8ay
- صفحات: 10
- 1437 روز پيش
- Es_Shima
- 8,781 بازدید
- ۱ کامنت